خرداد ۱۳۹۸ - شماره 558


نوبت عاشقی: بهترین فیلم
های زندگی ما
چهارمین رأی
گیری دهسالانه‌ی منتقدان سینمای ایران
شهرام جعفری
نژاد: چهارمین رأی‌گیری ده‌سالانه‌ی منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران توسط ماهنامه‌ی «فیلم» («بهترین فیلم‌های زندگی ما») را پیش رو دارید. دوست و همکار پیش‌کسوتم بهزاد رحیمیان که دبیر سه رأی‌گیری پیشین بود، این دوره را به نگارنده محول کرد. وقتی از او دلیلش را پرسیدم، ابتدا گفت که بسیاری از منتقدان و نویسندگان سینمایی فعلی و اصولاً حال‌وهوای نقد فیلم در این روزگار را نمی‌شناسد که گفتم من هم نمی‌شناسم! بعد گفت که پس از سه دوره، بهتر است سلیقه و نگاه دیگری، این بازی را اداره کند که گفتم با توجه به بحران کاغذ و چاپ و محدودیت شدید صفحات، قطعاً نخواهیم توانست مطالب دیگری - با هر سلیقه و نگاه - به‌جز اصل رأی‌گیری و احتمالاً یادداشت‌هایی کوتاه بر ده فیلم برگزیده داشته باشیم. بالأخره گفت که مانند دوی امدادی، دوست دارد چوب را به نفر بعدی بدهد. این حرفش به دلم نشست و با افتخار پذیرفتم. برای آشنایی با تاریخچه‌ی نظرسنجی‌‌های مشابه در سینمای ایران و جهان، می‌توانید به مطالب خود او در ابتدای رأی‌گیری‌های اول و دوم ماهنامه‌ی «فیلم» (شماره‌های 68 و 233) مراجعه کنید...

گوزنها: سیاوشانِ عشق
جواد طوسی:
راز ماندگاری گوزنها می‌تواند ریشه در یک حسرت تاریخی داشته باشد: پیامد و سرنوشتِ آن شورشیانِ آرمان‌خواهی که سنگ عدالت‌خواهی و آدم‌بودن را به سینه می‌زدند، چه شد؟ در عین حال، گوزنها برای راقمِ این سطور - جدا از این حدیث‌نفس‌ها - می‌تواند بیان‌گر یک واقعیت باشد. اثر ریشه‌دار هنری که هویت جامعه‌شناختی‌اش را هم‌چنان حفظ کرده، فارغ از موقعیت و جولان‌دهی فردی و تاریخی سازنده‌اش معنا می‌شود...

همشهریکین: خوشبختی چیست؟
ملک
منصور اقصی: به گمانم سؤال اساسی در این فیلم یا اساساً هر اثر هنری، این است که چه حرف باارزش و مهمی قرار است گفته شود که برای بیننده، افق تازه‌ای از هستی بگشاید و به تأملش وادارد؟ و چگونه این حرف باید گفته شود تا نافذ باشد؟ این هر دو در همشهریکین در کمال خود هستند و گوهر انسانی فیلم، همان آخرین کلام کین در هنگام مرگ است؛ نام همان سورتمه‌ی‌ دوران کودکی، پاکی و بی‌دغدغگی...

ناخدا خورشید: فیلمی که باید دوباره کشف شود
بهزاد عشقی:
ناخدا خورشید بوی کهنگی نمی‌گیرد و هم‌چنان می‌توان از دیدن این فیلم لذت برد. ویتگنشتاین می‌گوید که هنر برای ماندگاری، می‌باید مورد تأیید عالمان هنر قرار گیرد و درست می‌گوید. عامه‌ی مردم فقط هنر را مصرف می‌کنند و بعد از یاد می‌برند. چه بسیار فیلم‌های عامه‌پسند که در زمان خود، بسیار مورد اقبال عمومی قرار گرفته‌اند و اکنون نشانی از آن‌ها باقی نمانده است. اما پاره‌ای از فیلم‌های هنری که در زمان خود در گیشه شکست خوردند، اکنون به حلقه‌ی آثار ماندگار سینمای ایران درآمده‌اند

سرگیجه: از دنیای مردگان
شاهرخ دولکو:
راز ماندگاری سرگیجه در چیست؟ این نخستین پرسشی‌ست که در اولین دیدار با آن، ممکن است به ذهن هر تماشاگری خطور کند. داستان پرکشش و تعلیقی که با احاطه‌ی کامل فنی و احساسی روایت شود، در سینمای هیچکاک و دیگر بزرگان سینما کم نیست. پس آن گوهر طُرفه‌ای که هنوز پس از شصت سال، سرگیجه را تا این اندازه تازه و جذاب و دست‌نیافتنی کرده، چیست؟ که هر بار می‌بینی انگار اولین بار است که شاهدش هستی و دست‌و‌دلت را می‌لرزانَد؟...

باشو غریبه‌ی کوچک: راوی حکایت زمانه
بهزاد رحیمیان:
باشو غریبه‌ی کوچک فیلم مهمی بود (حالا می‌توانیم بگوییم مهم‌ترین فیلم کارنامه‌ی بیضایی). در سال‌های پُر‌جوش‌و‌خروش جنگ تحمیلی، سر بزنگاه (با دو میلیون و هشت‌صد‌هزار تومان) ساخته شد و حرف مهمی می‌زد درباره‌ی مردمی که به قول خود بیضایی، معلول جنگ‌اند و نه علت آن. اما به قضاوت و حُکم «معماران سینمای نوین ایران» (که امروز خود را صرفاً خادم و مظلوم آن روزگار می‌دانند و در واقع، فراتر از این‌که به سینما رونق بخشیدند، باعث شدند چه بسیار فیلم‌های خوب ساخته نشوند)، به بهانه‌ی این‌که بدون مجوز ارشاد ساخته شده، توقیف شد و...

پدرخوانده: موسیقی و رازهای جاودانگی
صفی یزدانیان: شاید یک وجه مشترک در میان فیلم​های عمر من، فهرستی که می​تواند مدام جابه​جا و بازتر و بسته​تر شود، این است که بیش‌ترشان با موسیقی​شان به یاد می​آیند. برای من، موسیقی فیلم نه فقط باند صدایی افزون‌شده به دیگر صداها و تمهیدی برای تأثیرگذارکردن صحنه​های یک فیلم است، نه فقط آوایی در پشت تصاویر و گفت​و​گوهاست که در خیلی فیلم​ها، مثل فیلم​های دهه‌ی​ 1940 آمریکایی، آن​قدر زیاد است که دیگر اصلاً نیست. موسیقی فیلم، هدیه​ای است که با خود از سالن سینما بیرون می​بریم تا...

درباره‌ی الی: فرورفتگی، واماندگی، رهایی
مهرزاد دانش:
پس از گذشت یک دهه، درباره‌ی الی... هم‌چنان شگفت‌آور است. شاید انتخاب من در فهرست ده سال قبل که این عنوان را بر صدر فیلم‌های ایرانی نشاندم، در آن هنگام، حمل بر احساسات‌گرایی ناشی از تماشای اکران نخست می‌شد، ولی زمان نشان داد که این فیلم فرهادی، با این‌که در مقایسه با برخی فیلم‌های بعدی دیگرش، مانند فروشنده و به‌ویژه جدایی نادر از سیمین، بازتاب‌های بین‌المللی کم‌تری در زمان خود داشت، ماندگاری پرتأملی را در ذهنِ جمعی سینمادوستان رقم زده است...

کازابلانکا: هم‌چنان که زمان می‌گذرد...
شهرام جعفری‌نژاد:
در سال‌های دهه‌ی سی، فقط گنگسترها اهل قمار بودند، اما در دهه‌ی چهل، همه قمار می‌کنند. گویی جنگ، زندگی را پدیده‌ای در ردیف قمار نمایانده و تمامی ارزش‌های اخلاقی را نسبی کرده است. از این دید، کازابلانکا نماد ارزش‌های متغیر آزادی‌طلبی زیر سلطه‌ی دیکتاتوری است و ریک به همین جهت با نومیدی‌ای که می‌خواهد جانشین بی‌قیدی شود، بر سر این ارزش‌ها قمار می‌کند...

هامون: جذابیت دنیای مدرن
محسن بیگ‌آقا:
اهمیت هامون فقط در کیفیت فیلم و آن‌چه در خود فیلم می‌گذشت نبود بلکه بیرون از فیلم و در دنیای واقعی و مجازی - که تازه در حال شکل‌گیری بود - نیز اتفاق‌های مهمی برای فیلم افتاد. هامون به اولین فیلمی بدل شد که در سینمای پس از انقلاب، می‌شد با خیال راحت، عبارت «کالت‌فیلم» را برایش به‌ کار برد. برای فیلم، هوادار و صفحه و کانون تشکیل شد و عبارت «هامون‌باز» مثل کتاب‌باز، تئاترباز و فیلم‌باز برایش به‌کار رفت. هامون‌بازها کسانی بودند که تک‌تک صحنه‌های فیلم را به خاطر داشتند و ..و

هشت
ونیم: چرا هنوز کلاسیک‌ها؟
محمدسعید محصصی:
به‌راستی چرا هنوز هشتونیم؟ این‌ همه فیلم توسط این ‌همه استعداد درخشان در سال در تمام دنیا ساخته می‌شود، چرا هنوز هشتونیم؟ این سؤال را می‌توان در مورد همشهریکین، نیمروز، گنج سییرا مادره و بسیاری دیگر از آثار کلاسیک هم مطرح کرد، و البته لابد از کسانی مانند من که سهم بیش‌تر انتخاب‌هایشان به آثار کلاسیک اختصاص دارد. خلاصه چرا هنوز هشتونیم؟ آیا به «فضل تقدمِ» هشتونیم مربوط است؟ یا برای این‌که برتاباننده‌ی رؤیاها و آرزوها و خواب‌ها و چالش‌ها و تجربه‌ها و کاروکوشش‌های خود ماست؟...

جدایی نادر از سیمین: تازه اما ماندگار
هوشنگ گلمکانی:
در مورد جدایی که موضوع این یادداشت و جدیدترین اثر در میان ده فیلم جمع‌بندی نهایی است، ویژگی‌های منحصربه‌فردی را می‌شود فهرست کرد. جدا از این که این نخستین فیلم اسکاری تاریخ سینمای ایران (یکی از دو اسکار فرهادی) و صاحب رکوردی شاید دست‌نیافتنی از حضورهای بین‌المللی در جشنواره‌های جهانی و دریافت جایزه‌هاست، رکورد فروش خارجی را هم دارد. تا پیش از آن، این رکوردها متعلق به عباس کیارستمی بود و معدود فیلم‌های ایرانی که در چرخه‌ی مناسبات اقتصادی راه به اکران عمومی جهانی می‌بردند...

هفت سامورایی: فردای فناشده‌ی جنگ جهانی دوم
محمد جعفری: هفت سامورایی
با سبک بصری منحصر‌بهفردش، فیلم محبوب بسیاری از بزرگان سینماست؛ از اینگمار برگمان، ساتیاجیت رای، فرانسیس فورد کوپولا، استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکورسیزی تا مایکل چیمینو، سام پکین‌پا، جرج لوکاس و حتی آندری تارکوفسکی، با نزدیکی‌های بسیار با وسترن‌های خیره‌کننده‌ی جان فورد که برگرفته از داستان‌های عامه‌پسند است در مورد نا‌امن‌شدن خانه توسط آدم‌های شرور و انتظار‌ برای ورود یک ناجی...

سوتهدلان: که من در سعی پیمانه
احمد طالبی‌نژاد:
نوشتن و گفتن درباره‌ی برخی از فیلم‌های علی حاتمی، برای من نوعی مغازله است تا مثلاً نقد و تحلیل یا هر اظهارنظر دیگری. گفتم برخی فیلم‌ها و نه همه‌ی آثار او. برای من در میان فیلم‌های این هنرمند استثنایی، حسنکچل، خواستگار، سوتهدلان، حاجیواشنگتن، کمالالملک و مادر، چنین جایگاهی دارند؛ به‌ویژه سوتهدلان که از هر جهت، کامل‌ترین و بهترین ساخته‌ی حاتمی است. فیلمی سرشار از شور و عشق و احساس که در هر دوره از زندگی، تأثیری متناسب با سال و زمانه بر مخاطب می‌گذارد...

ریو براوو: و هم‌چنان...
خسرو دهقان:
فیلم درباره‌ی شخصیت است و شخصیت‌پردازی. بده‌بستان شخصیت‌ها با هم و یکی‌شدن و در حکم واحد به هم گره‌خوردن و یگانه‌شدن، هم برای گذران و ادامه‌ی زندگی خود و هم برای پیروزی جمع‌؛ و بالأخره موفق‌شدن و فائق‌آمدن بر مشکلات و حل معضل اصلی و انتهایی فیلم. رابطه‌ی چنس (جان وین) و استامپی، پیرمرد چلاق (والتر برنان) را مرور کنیم. رابطه‌ای عمیقاً دوسطحی. در رویه‌ی اول، کمی خشن/ کمی شوخ/ کمی بی‌ملاحظه/ کمی با متلک و نیش‌ونوش/ کمی با تحقیر/ کمی با تحکم/ کمی زیربارنرفتن و تمرّد/ کمی قلدرمآبی/ و...

گاو: روح تراژدی
بابک احمدی:
درست نیم قرن از مرگ گاوِ مش‏حسن و تبدیل خود او به گاو می‏گذرد. فیلم داریوش مهرجویی بر اساس قصه‌ی چهارم عزاداران بَیل نوشته‌ی‏ غلامحسین ساعدی هم‏چنان در چشم ما اثری است جوان، جسور و نوآور. شماری از بازیگرانش‏ چون عزت‏الله انتظامی، جعفر والی، پرویز فنی‏زاده، جمشید مشایخی، عصمت صفوی و مهین شهابی از دنیا رفته‏اند، و فریدون قوانلو فیلم‏بردارش نیز. از تماشاگرانش در نخستین نمایش، بی‏شک، اندک تعدادی باقی‏اند. اما فیلم از مهلکه‌ی‏ تاریخ معاصر، جان سالم به در برده و هم‏چون رگبار و چشمه‏ بر تارک سینمای پیش از انقلاب می‏درخشد...

2001، یک اُدیسه‌ی فضایی: در پی کشف راز هستی
امید روحانی:
پنجاه سال از نمایش این اثر درخشان استنلی کوبریک گذشته و گردوخاک‌های اولیه‌ی آن که تا سال‌ها بعد هم ادامه یافت، فرونشسته است. فیلم از نخستین نمایش تا مدت‌‌ها، همه‌ی جهان را شگفت‌زده می‌کرد، حتی در چندمین بار دیدن و این را در نقدها و بازخوانی‌ها، می‌شد دید و خواند. در نظرسنجی‌ها همیشه یکی از ده فیلم برجسته‌ی تاریخ سینما بود و هنوز هم هست و به نظر می‌رسد اکنون، ماندنش به‌مراتب بیش از آن ماندنِ اولیه، جذاب و تعیین‌کننده و بااهمیت است؛ به‌خصوص، حالا پس از تجربه‌های متعدد در زمینه‌ی افسانه‌های علمی و...

اجارهنشینها: نماینده‌ی ورثه‌ی تاریخ کمدی جهان
امیر پوریا:
یک دهه قبل در دور پیشین این بازی بس جدی انتخاب ده فیلم محبوب عمر، نخستین نوبتی بود که خودم را متقاعد کردم فهرست محبوب‌هایم از تاریخ سینمای ایران نباید از فیلمی که در روز و هفته و ماه، بیش‌ترین میزان تقلید اطوار و تکرار گفتار شخصیت‌هایش را در زندگی شخصی به کار می‌برم، خالی بماند. این ابتلای تاریخی اهل سینما در کم‌قدر‌شمردن کمدی‌ها، از آکادمی اسکار تا همین انتخاب‌ها، هم‌چنان دست از سرمان برنداشته و حالا اتفاق خجسته‌ی نشستن اجارهنشینها بر یکی از رتبه‌های این انتخاب‌ها و تثبیت عنوان «بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران»...

داستان توکیو: پذیرش غم‌بار تغییر
جهانبخش نورایی:
وقتی داستان توکیو در 1953 ساخته شد، من سه‌ساله بودم. تقریباً هم‌سن نوه‌ی کوچولوی مادربزرگ فیلم که با بی‌رحمی کودکانه‌ای، گل‌های وحشی را می‌کَنَد. سال‌ها باید می‌گذشت تا در این سن‌وسال و با دیدن چند‌باره‌ی داستان توکیو، معنای پرپر‌شدن گل‌ها را بفهمم و درک کنم چگونه ازو با گذاشتن مادربزرگ و نوه در دوردست و پُرکردن گوشه‌ی تصویر با نمای درشت بام خانه‌ی سنتی، داستان پرپرشدن و از ساقه جداافتادن خانواده‌ی سنتی، دورشدن فرزندان از ریشه در روزگار مدرن و زندگی پر‌پیچ‌و‌خم را با زبانی ساده و بی تکلف بازگو می‌کند...

کندو: فیلمی به رنگ خون
تهماسب صلح
جو: حالا پس از چهل‌و‌چند سال، یکی همچو من نمی‌تواند این اثر قدر‌ندیده‌ی آن روزگار سپری‌شده را نا‌دیده بگیرد و با ژست روشنفکرانِ تافته‌ی جدا‌بافته، خودش را به طبیعت‌های بی‌جان سینما بچسباند و بی‌اعتنا از کنار کندو بگذرد. در نگاه امروز من، سرگذشت و سرنوشت آن آواره‌ی شورشی، بیش‌از‌پیش شورانگیز است. جربزه و جسارت و یک‌تنه‌رفتن‌اش به جنگ بی‌عدالتی،‌ غبطه برمی‌انگیزد. چهره‌ی عبوس زندگی، حسرتِ دَمی ‌آسودن از رنج فقر و تنهایی، شب تاریک و بیم موج، آینه‌های فریبنده که با زرق‌و‌برق‌ دروغین‌شان سیاهی حقیقت را پنهان می‌کنند، هم‌چنان پا برجاست و...

جاده: فواید سنگریزه‌ها و... جلسومینا
آنتونیا شرکا:
جاده فلینی، که جایزه‌ی اسکار را برای او به ارمغان آورد، هم وزنه و حجم یک دلقک سیرک را در خود دارد و هم بی‌وزنی و ناپایداری یک معرکه‌گیر آکروبات‌باز را. هم سکون یک چادر سیرک و دلقکی (ماتو با بازی ریچارد بیس‌هارت) را که در آن کار قانونی می‌کند، و هم خانه‌به‌دوشی و کار غیرقانونی صاحب یک گاری دوره‌گرد را (زامپانو با بازی آنتونی کوئین)، و جلسومینا (با بازی جولیتا ماسینا)، زن ساده‌لوح و مشنگی که دست سرنوشت، او را با زامپانوی زمخت و خشن، هم‌سفر و همکار کرده، در نقطه‌ای بین این‌ دو واقع شده...

ملاحظات آماری، نکتهها و حواشی: رأی من کجاست؟!
از بیست فیلم برگزیده‌ی سینمای ایران، چهار فیلم از دهه‌ی 1340، پنج فیلم از دهه‌ی 1350، پنج فیلم از دهه‌ی 1360، چهار فیلم از دهه‌ی 1370 و دو فیلم از دهه‌ی 1380 است. آیا از دهه‌ی رو به پایانِ 1390، هیچ فیلمی شایسته‌ی راه‌یافتن به این جمع نبوده یا این دهه هم‌چنان نیازمند گذر زمان است تا داوری شود؟ (تعبیر دیگرش که شاید به کار پژوهش‌گران بیاید، این است که چرا در سینمای ایران از سال 1376 تا حال - غیر از آثار اصغر فرهادی - فیلم ممتازی خلق نشده است؟)
از بیست فیلم برگزیده‌ی سینمای ایران، هجده فیلم متعلق به کارگردانان موسوم به موج نو است و تنها فیلم‌های ساخته‌شده توسط نسل‌های بعد، درباره‌ی الی... (رده‌ی چهارم) و جدایی نادر از سیمین (رده‌ی ششم) دانسته شده‌اند. این وضعیت در رده‌بندی کارگردانان - با محاسبه‌ی مجموع امتیازهای فیلم‌های‌شان - به صورت 11 کارگردان از سینمای پیش از انقلاب در برابر 9 کارگردان از سینمای پس از انقلاب، نمود یافته و اصغر فرهادی با کسب رده‌ی پنجم، پرافتخارترین کارگردان سینمای ایران در بین تمامی نسل‌های پس از فیلم‌سازان موج نو است.
در مقایسه با دوره‌ی پیشین...

آرشیو

مینی سریال نهنگ سفید، پخش از نمافیلم
کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون