اسفند 1394 - شماره 505
چشمانداز ۵۰۵
احوالپرسی - ابراهیم گلستان: زیستن دور از سینما
عسل عباسی: ... بحث روزهای شلوغ جشنواره در تهران را پیش میکشم و میپرسم: «هیچ خبر دارید نوهتان، مانی حقیقی، فیلمساز مطرحی است و در آخرین ساختهی سینماییاش که ما در جشنواره تماشا کردیم، اژدها وارد میشود، اشارههایی هم به خشت و آینه و شما دارد؟» ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید: «اصلاً خبر ندارم. نه از ساخت این فیلم، و نه از هیچ چیز دیگر. چون از خودِ مانی هم مدتهاست بیخبرم.» اما اشتیاق و کنجکاوی نسبت به این فیلم...
احمدرضا احمدی: حال همهی ما خوب است
...احمدرضا احمدی در این روزهای پس از نقاهت چه میکند؟ اوضاعش روبهراه شده؟ «شکر خدا خیلی خوب و خوشم. مدتیست سرپا شدهام. بعد از عمل جراحیای که داشتم، با باتری جدید مشکلم کاملاً حل شده و دوباره کار میکنم. شب و روز میخوانم و مینویسم. روزهایم به نوشتن میگذرد و شبهایم هم به خواندن.» و البته یک خبر خوب هم میدهد...
افسر اسدی: گلفروشی به جای بازیگری
... با این همه دوری از تلویزیون و تئاتر و سینما، روزگار افسر اسدی که اتفاقاً دانشآموختهی دانشکدهی هنرهای دراماتیک هم هست، چهطور سپری میشود؟ «با گلفروشی سر چهارراه!» باورم نمیشود و وقتی میپرسم: «جداً؟» میشنوم: «بله! این کار گاهی بهمراتب شریفتر از بسیاری از کارهای سینمایی و تلویزیونی است.»
تلویزیون در ماهی که گذشت: رقیبان سرسخت مجازی
احسان ناظمبکایی: نحوهی برخورد سیما با سینما در طول برگزاری جشنوارهی فیلم فجر هم از چالشهای ماه بهمن بود. تلویزیون از طریق کانال نمایش، مراسم افتتاحیه را به صورت زنده ولی نصفهنیمه پخش کرد که بهخصوص حذف حرفهای مهناز افشار دربارهی فاطمه معتمدآریا جنجالی شد، ولی کلاً قید پخش زندهی مراسم اختتامیه را زد و با سه ساعت تأخیر، آن را از کانال نمایش روی آنتن برد، آن هم در حالی که...
ستاره مرد: به مناسبت درگذشت فروزان
احمد طالبینژاد: او سال 1316 در بندر انزلی متولد شد و در سال 1342 با فیلم ساحل انتظار (سیامک یاسمی) بازیگری را آغاز کرد که حاصلش بیش از چهل فیلم طی پانزده سال بود. فروزان علاوه بر بازیگری، دوبلور هم بود اما اغلب در فیلمها کسان دیگری به جایش حرف میزدند؛ از جمله زهره شکوفنده و مهین کسمایی. با گنج قارون (سیامک یاسمی) که نماد کاملی از فیلمفارسی است و هنوز هم بینندگان فراوانی دارد، در کنار فردین...
گزارشهای سیوچهارمین جشنوارهی فیلم فجر: سال جوانها، سال پدیدهها
بارزترین مشخصهی جشنوارهی امسال و مراسم اختتامیه، دوری هیأت داوران از سنت تقسیم جوایز و پخش سیمرغها بین دستاندرکاران فیلمهای مختلف بود که بارها به قصد پیشگیری از دلخوری فیلمساز و جریانی خاص، در جشنواره اتفاق افتاده بود. هرچند البته بودند کسانی که جایزهای را بنا به مصالحی خاص دریافت کردند، اما در نگاهی کلی، تلاش برگزارکنندگان جشنواره در نگاه به اثر و نه صاحب اثر، و البته احترام به نظر هیأت داوران تا حد زیادی ثمر داد و جوایز اصلی بین دو فیلم ابد و یک روز و ایستاده در غبار تقسیم شد. البته نهفقط در جشنوارهی فجر که...
دیو و دلبر
جهانبخش نورایی: اگر کسی سیوچهارمین جشنوارهی فیلم فجر را با زایشگاه مقایسه کند، زیاد بیراه نرفته است. فیلمهایی آفریده شدهاند که از همان نگاه اول آدم را یک دل نه صد دل عاشق خود میکنند و فیلمهایی هم پا به جهان گذاشتهاند که سروشکل موجودات ناقصالخلقه یا مخلوقات آزاردهنده را دارند. اولی دل میبرد و دومی بند دل پاره میکند. حکایت دیو و دلبر است. البته چندتا از فیلمهای جشنواره را که دوست داشتم تماشا کنم نتوانستم ببینم، از جمله وارونگی ساختهی فیلمساز محبوبم بهنام بهزادی را. انشالله بعداً خواهم دید. چندتایی را هم با سابقهای که از کارهای قبلی سازندههایشان داشتم، میلم نکشید تماشا کنم؛ و اما آن چند آفریدهای که دیدم:...
نکتهها و الگوهای مشترک فیلمهای امسال: باز باران با ترانه، بیترانه...
شاهین شجریکهن: جشنوارهای که گذشت یکی از پرفیلمترین دورههای سالهای اخیر بود و بهراحتی میشود از بین فیلمهایش به ده یا حتی بیست فیلم خوب و قابلقبول اشاره کرد. شاید شاهکارها و پدیدههای امسال زیاد نبوده باشند و همهی فیلمها در حد ابد و یک روز توجه و تحسین عمومی را برنینگیخته باشند، اما از نظر فراوانی فیلم خوب و خوشساخت و نیز تنوع ژانرها و قالبهای فیلمسازی، دورهی سیوچهارم را باید سالی پربار برای سینمای ایران دانست. بر خلاف بعضی نقدها و نظرهای منفیبافانه و سرشار از...
در جستوجوی لذتهای فیلمسازی و فیلمنامهنویسی: انگیزهی کار را از کجا میآوریم؟
امیر پوریا: واقعاً بحث بد و خوب نیست. دستکم در این مرحله، بد و خوب مطرح نیست. میخواهم از تکتک شما خواهش کنم فارغ از بحث بد و خوب، هر کدام از سازندگان فیلمهای حاضر در جشنوارهی سیوچهارم فجر را در موقعیتی خیالی مجسم کنید که به احتمال زیاد، همین چند ماه پیش، واقعی بوده است: وقتی هر فیلمساز بعد از خواندن فیلمنامهی نهایی و تکمیلشده به قلم خودش یا فیلمنامهنویس، نشسته و دارد به این فکر میکند که با تهیهکنندهی مشخص یا هنوز نامشخص فیلمی که میخواهد از روی آن فیلمنامه بسازد، چه بگوید. در فرد یا مؤسسهی سرمایهگذار چه انگیزهای برای مشارکت در کار پدید بیاورد. برای بازیگرانی که
«اخلاقی» بودن یا نبودن، مسأله این است
اشکان راد: ... نباید از نظر دور داشت که سینما، وقتی سفارشی و دستوری نباشد، حتی اگر آینهای در برابر جامعهی پیرامون قرار ندهد، حداقل پنجرهایست به محیط پیرامون و تصویر آدمهای اطرافمان را با تمام ضعف و قوتشان بازتاب میدهد. اگر در فیلمها سیاهی هویداست، تاریکیای است که از جامعه و شرایط آن برآمده است. از جامعهی غیراخلاقی است که شخصیتهای بیاخلاق به ذهن و ضمیر فیلمساز راه مییابند و نه برعکس.
ذوقزدگی
احمد طالبینژاد: من هم مثل همهی بینندگان ابد و یک روز از اینکه یک جوان بیستواندیساله توانسته چنین درام اجتماعی هولناکی بسازد و در همین نخستین گام بلندش در سینما نبوغ و استعداد خود را به نمایش بگذارد، حیرتزده شدم. این که فرم روایی فیلم تا چه حد از آثار اخیر اصغر فرهادی متأثر است، کشف مهمی نیست. اما مهم این است که داوران جشنواره با اهدای نه جایزهی اصلی از همین ابتدا راه رشد و تعالی او را در سینما بستند یا دستکم...
در اهمیت اصغر فرهادی بودن
امید نجوان: یکیدو سال پیش یکی از دوستان آهنگساز در یکی از شبکههای اجتماعی نوشته بود: «حتی از نوع نامگذاری بعضی از تولیدات سینمای ایران هم میتوان حدس زد که جدایی نادر از سیمین چه تأثیر عمیقی بر روند فیلمسازی در ایران داشته است.» و اضافه کرده بود که «شاید بشود گفت در دههی نود بخشی از انرژی سینما صرف تولید فیلمهایی شبیه جدایی... خواهد شد. در حالی که بخش مهمی از راز موفقیت این فیلم در اصیل و اریژینال بودن آن است و به طور حتم کپیهای دست دوم و...
چند نکته که در جشنواره نادیده ماند: و تو چون مروارید گردنآویز کسان دگری
آرامه اعتمادی: در فیلمهای این دوره، سطح کیفی بازیها عموماً بالا بود و تماشاگران کمتر با بازی غیراستاندارد یا ابتدایی و خندهآوری روبهرو میشدند. باید پذیرفت که سطح عمومی کیفیت بازیها در سینمای ایران افزایش چشمگیری یافته و از حداقلهای مشخصی پایینتر نمیآید. به همین دلیل انتخاب بازیگران نقشهای اصلی و مکمل بسیار دشوار است و با هر گزینش و چینشی در فهرست نامزدهای جوایز بازیگری، باز هم چند نام شایسته بیرون میمانند. مثلاً...
نگاهی به فیلمهایی که دغدغههای روانشناختی دارند: در حسرت توازن
ارسیا تقوا: مشکلات و تعارضهای روانشناختی را در بستر بسیاری از فیلمها میبینیم. اما از ویژگیهای جشنوارهی امسال مشاهدهی فیلمهایی بود که به اختلالات روانشناختی نه به موضوعی در پیشزمینه، که به عنوان مضمونی برجسته پرداخته بودند. نمیدانیم توجه بیشتر فیلمهای امسال به این موضوع را باید به گرایش جهانی سینما طی دههی اخیر به این مقوله ربط داد یا وجود آمار قابلتوجه مشکلات روانی در جامعه این نیاز سینمایی را دامن زده است. آخرین آمار رسمی نشان میدهد که...
سه شگفتی در میان معمولیها
ناصر صفاریان: از همان شب اول، بساط صف و ازدحام و بیبرنامگی برقرار است و این بینظمی نه در رقابت با سالهای قبل، که در مقایسهی هر شب با شب قبل هم مدام در حال رکورد زدن است! چارهای نیست؛ یا باید قیدش را زد و رفت، یا مثل همهی دوستانِ حاضر، ماند و تحمل کرد و سکوت! گاهی آدم حوصلهی اعتراض هم ندارد. تأکید عجیب و بیمورد دیگری که پیش از جشنواره خبررسانی میشود، مربوط به ممیزی صحنههای سیگار کشیدن در فیلمهاست. تا جایی که به فضای فیلم و شخصیتپردازی آدمهای فیلم لطمه نخورد، با حذف این صحنهها...
مروری بر عنصر باور در فیلمهای جشنواره: سرگردان درخلأ
مهرزاد دانش: رابطهی درست و ارگانیک بین مخاطب و فیلم شکل نمیگیرد و در نتیجه خلأ و گسستی جدی در درک متن به وجود میآید. ممکن است فیلمی به دلیل همین نقص، سایر بضاعتها و امتیازهایش هم دیده نشود و در نتیجه روح کلی متنش هم درکنشده بماند. در یادداشت حاضر، به برخی از نکتهها دربارهی فیلمهای جشنوارهی سیوچهارم از این زاویه پرداخته میشود. این اشارهها لزوماً به معنی بد بودن این فیلمها نیست و صرفاً در پی نوعی آسیبشناسی است...
دلنوشتهای بر چند فیلم جشنوارهی فجر: شکار کبک
رضا کاظمی: این یادداشت کوتاه مجالی برای نقد نیست. این سطرها برداشت حسی و غیرمنطقیام از فیلمهایی هستند که با تمام قوتها و کاستیهایشان دوستشان دارم وگرنه برایشان دستبهقلم نمیشدم. اینها فیلمهایی هستند که پس از جشنواره توی ذهنم جا خوش کردهاند. اینها دلنوشتههای اختیاریاند، فارغ از جبر و هندسه و عقل. شگفتا شگفت!: کلیشه همیشه هم بد نیست. یکی از کلیشههای دلپذیر هر جشنوارهی سینمایی، عنصر غافلگیری است. عادت داریم در هر جشنوارهای در میان انبوه فیلمهایی که نه گاز میگیرند و نه نیشگون...
نفس زدن واقعیت و جعبهی مارگیری!
جواد طوسی: از فیلم دیدن یکخطدرمیانم در جشنوارهی فجر امسال میتوان پیبرد که کم آوردهام و به روغنسوزی افتادهام و دیگر دلودماغ سابق را ندارم. آلودگی هوا و تغییر وضعیت جوی، گیر نیاوردن یک همراه و همصحبت بهدردبخور، خط کشیدن دور برج میلاد در چند سال اخیر به 1001 دلیل و مشکل پیدا کردن جای پارک در خیابانهای تهرانِ خرابشده همه دستبهدست هم داد تا ترجیح دهم در سینماهای سروش و صحرا و آزادی و تکوتوک سپیده، روزی یکیدو فیلم ببینم و دینم را به سینمای نوین ایران ادا کنم. دیگر آن حسرت سابقِ از دست دادن فلان فیلم را ندارم. چون...
گزارشی از حواشی و فیلمهای جشنواره: دقیقاً کجاییم؟
پوریا ذوالفقاری: بر خلاف سالهای گذشته هیچ فیلمی سوژهی شوخی و خنده و اعتراضهای متبلور در قالب کف و سوت بلبلی نشد. در مقابل شاید غیر از ابد و یک روز که توافقی نسبی بر سر کیفیت قابلقبول آن وجود دارد، فیلم دیگری نتوانست توافق ضمنی منتقدان را به خود جلب کند. این دقیقاً تصویر جشنوارهی سیوچهارم است. فیلمهایی روی خط متوسط و در چند مورد بالاتر از آن. اگر گزارشهای جشنوارههای سالهای پیش را مرور کنیم، میبینیم هر سال تقریباً با وضع مشابهی روبهروییم و چهبسا توقع بیشتر داشتن اساساً منطقی نباشد؛ اینکه...
جشنوارهای که بود...: آخرین بار کی یک فیلم خوب دیدی؟
پرویز نوری: جشنواره همین است دیگر. چه توقع دیگری میتوان داشت؟ سال پیش هم همین طور بود؛ و سال پیشتر هم... فیلمسازها، چه اولی و چه آخری، باید و ناگزیرند برای جشنواره فیلم بسازند؛ یعنی نگاه و نیت و مقصود نهایی حضور در جشنواره و در مسابقه است. پس انتظاری نباید برای یک سینمای مردمی و تجاری داشت. امسال پس از 34 سال گویی جشنواره به دوران اولیه و زمان آن سوی مه و نار و نی بازگشته است؛ همچنان با فیلمهایی تاریک و سیاه، تمثیلی و ذهنی، فلسفی و متفکرانه در زمینههای غمناک و تأثیربرانگیز از خیانت، غیرت، جنایت و تا دلتان بخواهد...
گذر از آینده و حال به گذشته
حمیدرضا مدقق: ... قرار بود فیلمهای این دوره از جشنواره «نماد حرکت به سمت سینمای امید باشند.» اما دستکم در فیلمهای دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو چنین نمادی دیده نمیشود. در این فیلمها در تقابل با آیندهی نامطمئن و هراسآور و حالِ پردغدغه و نگرانکننده، گذشته، به شکلی مطبوعتر و قابلاطمینانتر بازنمایی میشود. این در حالی است که باید به خاطر داشت تمنای گذشته همیشه هم امیدآفرین و شوقبرانگیز نیست.
بازیگران تئاتر در فیلمهای جشنوارهی امسال: روشناییهای صحنه
هوشنگ گلمکانی: افزایش حضور بازیگران تئاتر در فیلمهای دههی اخیر ارتباط مستقیم با این حالوهوای تازهی ناشی از حضور جوانها در سینمای ایران دارد و اگر دقت کنید، کمترین حضور این بازیگران در فیلمهای سینماگران سنتی سینمای ایران است که میانهای با موج سینمای جوانها ندارند. اسم نمیبرم؛ خودتان در فهرست بازیگران فیلمهای مختلف این دورهی جشنواره، از این زاویه دقت کنید. نگارنده فهرستی از بازیگران تئاتری فیلمهای این دورهی جشنواره فراهم کرده که برای مطالعه در زمینهی مورد بحث مفید است. البته تعداد بازیگران تئاتر در یکیدو دههی اخیر چنان زیاد است که...
بررسی موضوع «تحول» در چهار فیلم جشنواره: واقعگرایی مدرن یا سنتی؟
فرزاد پورخوشبخت: محتوا و موضوع و مضمون میتوانند و باید که اثر را شرح و بسط دهند، اما آنچه اثر را در معرض قضاوت قرار میدهد چگونگی ارائه و بیان آن است. ابد و یک روز نیز از این قاعده مستثنا نیست. دقتی که صرف چیدنِ میزانسنهای چندلایهی فیلم شده چنان جغرافیای قابلباوری را از آن خانهی کوچک و کوچهها و خیابانهای تنگِ اطرافش ترسیم کرده است که تماشاگر را در رئالیسم و فضاسازیِ ملموس و آشنای آدمها و مکانها غرق میکند. این میزانسن و...
روزنوشت فیلم بینی در جشنواره: ده بهاضافهی یک روز
نیما عباسپور: روز اول: خدایا چهقدر همه چیز زود میگذرد. باور نمیکنم یک سال از جشنوارهی پارسال گذشته است. انگار همین دیروز بود. چهطور ممکن است؟ من که خیلی واضح لحظه به لحظهی جشنواره سال پیش را به یاد دارم. واقعاً یک سال گذشته یا تعریف ما از زمان اشتباه است؟ ای کاش امسال هیچوقت فرانمیرسید و زمان در سال گذشته منجمد و ثابت میشد، آن وقت چهقدر به امسال بیشتر امید داشتیم و خوشحال بودیم. آن وقت ایرج کریمی هم زنده بود و...
فیلمهای اول، دوم و سوم: گوزنها، چهل سال بعد
محمد محمدیان: همیشه تماشای فیلمهای اول فیلمسازان برایم حس بسیار خوشایندی داشته است بهویژه وقتی در جشنواره هم مورد اقبال تماشاگران واقع شده و امسال به صورت عجیبی برای نخستین بار دیدم که برای برخی از این فیلمها تماشاگران روی زمین نشسته بودند. یکی از این فیلمها، من، نشان از فیلمساز مسلطی دارد اما ضعف فیلم فقدان فیلمنامهی قوی است. حدود هفتاد دقیقهی فیلم صرف معرفی شخصیت آذر با بازی موفق لیلا حاتمی و کارچاقکنیاش شده و...
آسیبشناسی سینمای ایران از خلال فیلمهای جشنواره: ضرورت خروج از دایرهی تکرار
شاهرخ دولکو: اینها، این عبارتهایی که در زیر به آنها اشاره میکنم، به یک معنا تمام آن چیزی است که وقتی از سینمای ایران حرف میزنیم از آنها حرف میزنیم. کلیدواژههای اساسی آسیبشناسی سینمایی که هر سال در اغلب فیلمها تکرار میشوند بیآنکه کسی به فکر حذف یا حداقل تغییرشان بیفتد جز تعدادی از فیلمسازانی که متوجه هستند باید دایرهی تکرار را گشود و در مسیری غیر از مسیر این دایرهی بسته حرکت کرد...
آغازها و پایانها، نامها و نشانههای جشنواره:ایستاده در غبار
مصطفی جلالیفخر: سینمای ایران خودش را موظف میداند به جای صفت قابلستایش «غیرت»، از واژههایی نظیر تعصب و حسادت و مردسالاری و شبیه اینها استفاده کند؛ و در نهایت این مردانِ متعصب، بددل و شکاک و بیش از حد حساساند که زود قضاوت کردهاند. زنها را هم در این معادله، همواره، مظلوم و بیگناه و شایستهی عذرخواهی نشان میدهند؛ و حتی یک بار هم جسارت نمایشی جز این را ندارند...
نگاهی به برخی شخصیتهای زن: خشم و هیاهو
ریحانه عابدنیا: موضوع مهم دیگر آثار جشنوارهی امسال، نوع دیالوگها و لحن گفتوگوی افراد با هم بهویژه در قالب جمع دوستان و خانواده است. دیالوگهایی پر از الفاظ زشت و رکیک و متلکها و هتاکیهایی که خیلی از آنها بیجا و بیمعنی هستند و نهتنها در موقعیتهای کشمش و درگیریهای افراد، بلکه برای ابراز عشق و علاقه هم به کار میروند. بدتر اینکه این کلمات آن قدر در طول فیلم و در موقعیتهای مختلف تکرار میشوند که مخاطب به شنیدنشان عادت میکند و...
آیا این افسانه واقعیت دارد؟: مرگ بر سینمای اجتماعی!
تهماسب صلحجو: سینمای اجتماعی هرچه باشد، دیگر برای مردم این سالها آن کارایی را ندارد که زمانی داشت. روزگاری گمان میکردیم سینما باید به دردهای جامعه بپردازد تا بهدردخور باشد. آن زمان فیلمهایی مانند تنگنا، زیر پوست شب، کندو، دایرهی مینا و برخی دیگر، قصهی بیسروسامانی مردمی را به تصویر میکشیدند که حقیقت زندگی پریشانشان در پس زرقوبرق مدرنیسم ساختگی پنهان مانده بود. این رویکرد که از جریان موج نوی سینمای ایران سرچشمه گرفت و ادعای واقعگرایی داشت، در پرداختن به...