نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » نقد و بررسی1392/11/26


زنی تنها، زیر آوار گذشته

نگاهی به مفهوم «گذشته» در آخرین فیلم‌ وودی آلن و شباهت‌هایش با آخرین فیلم اصغر فرهادی

پوریا ذوالفقاری
جاسمین غمگین


عجیب است که آخرین ساخته‌ی ‌وودی ‌آلن از نظر مضمون، تا این حد با گذشته‌یاصغر فرهادی شباهت دارد. این‌جا هم با زنی روبه‌روییم که تلاشش برای ساختن یک زندگی جدید، زیر سایه‌ی ‌گذشته‌ی ‌او و رابطه‌ی ‌قبلی‌اش، به نتیجه نمی‌رسد. سهم زن در متلاشی شدن خوش‌بختی گذشته و در عین حال بارقه‌هایی از آن رابطه در زندگی امروزش، تأثیری انکارناشدنی بر رفتارش گذاشته و از او به انسانی عصبی، بی‌حوصله و پرخاشگر ساخته است. این‌جا هم به محض برپا شدن زندگی جدید و در آستانه‌ی ‌ازدواج، پیکی از گذشته می‌رسد و همه چیز را به‌هم می‌ریزد. غرض مقایسه‌ی ‌پلان به پلان دو فیلم نیست. منظور توجه دادن به مضمون و حتی رویکرد مشابه دو فیلم‌ساز جهانی‌ست که دنیاهای متفاوتی دارند ولی این‌جا تا این حد به‌هم نزدیک می‌شوند. آلن در نیمه‌شب در پاریس ویرانگری اسیر شدن در گذشته را نشان داده بود و حالا، با شیطنتی که تنها از او برمی‌آید، از حضور تحکم‌آمیز و تقدیرگونه‌ی ‌گذشته در امروز ما می‌گوید. همین نگاه، جاسمین غمگین را به گذشته شبیه می‌کند.
جاسمین (کیت بلانشت) همسری ثروتمند داشته و زندگی باشکوهش، جدایی ناخواسته‌ای بین او و خواهر ناتنی‌اش ایجاد کرده است. فلاش‌بکی که به سفر خواهر و همسرش به خانه‌ی ‌جاسمین می‌پردازد، به‌خوبی نشانگر این جدایی‌ست و جالب این‌که خواهر او مثل میراثی از کودکی جاسمین، باز هم در زندگی سرشار از خوش‌بختی‌اش حضور داشته. جاسمین هیچ‌گاه از گذشته رها نبوده و حالا، پس از از دست دادن همه چیز (و البته بر باد دادن همه چیز زندگی خواهر و همسر پیشینش)، تنها، با روحیه‌ای جاه‌طلبانه و کمال‌گرا، به‌جامانده از روزگار پرزرق‌وبرق ازدست‌رفته، نزد همین خواهر بازمی‌گردد. تقریباً سکانسی نیست که در آن دو خواهر خواسته یا ناخواسته، به‌جد یا طعنه، نکته‌ای از گذشته‌ی ‌یکدیگر به روی هم نیاورند. وودی‌ آلن جهان غم‌باری را ترسیم کرده است که در آن جز کلاه‌بردار و سیاست‌مدار، هیچ انسان خوش‌بختی دیده نمی‌شود. بر خلاف آثار چند سال اخیرش، این‌جا از شخصیت‌های فرهیخته و دغدغه‌های روشنفکرانه هم خبری نیست. قهرمانان، آدم‌هایی درگیر زندگی روزمره‌اند. همه‌ی ‌خواسته‌شان خوش‌بختی و زندگی آرام است ولی به آن نمی‌رسند. مشتی دل‌خوش به حقیرترین و زودگذرترین خوش‌بختی‌ها. یکی به کیفیت صدای آی‌پدش دل خوش کرده و دیگری به ازدواج با خواهر جاسمین و زندگی در همان خانه‌ی ‌نمور امید بسته. وقتی در پایان دعوای بچه‌گانه‌ی ‌آن‌ها را سر یک برش پیتزا می‌بینیم، می‌فهمیم زندگی مطلوب این دو چیست و قرار است با چه دل‌خوشی‌ها و شادی‌های حقیری، احساس خوش‌بختی کنند. جاسمین با خودش کمال‌گرایی را به این خانه می‌آورد و ناخواسته همه چیز را به‌هم می‌ریزد. رابطه‌ی ‌خواهر و نامزدش را از هم می‌پاشد و برای حفظ رابطه‌ی ‌جدید خود، هراسان از گذشته، به دروغ متوسل می‌شود. واقعیت را پنهان می‌کند تا با سیاست‌مدار جوان دوباره به اوج بازگردد. به ویلای بزرگی در کنار دریا. به زندگی در وین. بی‌راه نیست که در همان خانه‌ی ‌درندشت، به پیشنهاد ازدواج بی‌تردید پاسخ مثبت می‌دهد. اما گذشته این‌جاست. همسر سابق خواهرش در مقابل مغازه‌ی ‌جواهرفروشی، دقیقاً همان کاری را می‌کند که احمد گذشته با زندگی جدید مارین و سمیر کرده است. بله، گذشته حضوری پررنگ دارد. حتی در محل کار فرزندخوانده‌ی ‌او که فروشگاه سازهای دست‌دوم است. آن فرزند هم از کهنگی و نشانه‌های زندگی پیشین رهایی ندارد. به همین دلیل همه به آن‌چه داشتند، بازمی‌گردند. جاسمین با جاه‌طلبی‌ ذاتی و ناخواسته‌اش، نظمی شکل‌گرفته را برهم زده و باید برود تا زخم رابطه‌ها ترمیم شود. تا همه به واقعیت تن دهند و کمال‌گرای قصه، مثل همیشه آواره و بی‌پناه، گوشه‌ای بنشیند و مسیری را مرور کند که او را به این‌جا کشانده. اما حتی در چنین حالتی، لحظه‌ای در تحقیر زندگی خواهر خود مردد نمی‌ماند.
آلن در ساخته‌های اخیرش هراسی ندارد که بی‌تعارف، پرده از نگاه بدبینانه‌اش به زنان بردارد. کمال‌گرایی جاسمین به بلاهت پهلو می‌زند. او هیچ دغدغه‌ی ‌مهم و قابل‌اعتنایی ندارد. تأکید می‌کند که نمی‌داند در پی چیست. تصورش از خود این است که می‌تواند طراح دکور موفقی شود. تازه این تصور هم محصول پیشنهاد ناگهانی خواهر اوست. تبدیل شدن این پیشنهاد به آرزو و هدف اصلی زندگی جاسمین یک دقیقه هم طول نمی‌کشد! او هیچ تلاشی برای آن‌چه داشته، نکرده. همه چیز به او پیشکش و بعد از او گرفته شده. با این حال نمی‌خواهد یکی مثل بقیه باشد. خود را در اوج و نگین حلقه‌ی ‌هر جمع تصور می‌کند. اما توان رسیدن به این مرحله را ندارد. دوست دارد برگزیده شود و خوش‌بختی را به پایش بریزند. چنان که یک‌ بار در زندگی‌اش اتفاق افتاده است. او زنی چنان کم‌هوش و زودباور است که وقتی همسرش بیخ گوشش مشغول صحبت درباره‌ی ‌راه‌اندازی یک شرکت جعلی‌ست، ترجیح می‌دهد نشنود و به امضا گرفتن‌های پی‌درپی او نیندیشد تا خوش‌بخت بماند (نمونه‌ی ‌این زن را در تبهکاران خرده‌پا (2000) هم دیده بودیم). دوست صمیمی جاسمین پس از پی بردن او به خیانت شوهرش، نام زنان بیش‌تری را وسط می‌کشد و به جاسمین می‌گوید فقط تو این ماجراها را نمی‌دانستی. در بحث نهایی او با همسرش هم واکنشی جز عصبی شدن و به‌هم ریختن و لرزیدن نمی‌بینیم. جاسمین پس از پی بردن به خیانت، تنها یک کار می‌کند و با همان کار، بزرگ‌ترین حماقت زندگی‌اش را مرتکب می‌شود و همه چیز، حتی فرزندش، را از دست می‌دهد. ترک خانه‌ای که نظمش با حضور این تازه‌وارد برهم خورده، سکانس پایانی گذشته را تداعی می‌کند. با این تفاوت که احمد، خود چمدان به دست می‌گیرد و جاسمین از فرستادن کسی برای بردن چمدانش می‌گوید. او هنوز شأن خود را در این حد نمی‌بیند که به خفت بردن بارش تن دهد. او هم‌چنان در ذهن خود، بانویی‌ست که قدرش را ندانسته‌اند. از یک قدمی خرید حلقه‌ی ‌گران‌قیمت و الماس‌نشان نامزدی بازگردانده و تحقیر شده است. جای او این‌جا نیست. شاید از این پس در ذهنش، دنیای مطلوب خود را بسازد و به زندگی در آن دل خوش کند. یا شاید خاطره‌های گذشته، او را از هم بپاشند و به آواره‌ای سرگردان و نیمه‌دیوانه بدلش کنند. (پایان فیلم، احتمال دوم را، شدنی‌تر نشان می‌دهد).
هم‌دردی آلن و فرهادی با مردان داستان در آخرین فیلم‌شان، یکی دیگر از شباهت‌های جاسمین غمگین و گذشته است. وودی آلن در نیمه‌شب در پاریس، زنان را به حاشیه راند و بیش‌تر به مردان پرداخت. برای نخستین بار، شخصیت نویسنده‌ی ‌فیلمش از در میان گذاشتن مضمون و حتی نام شخصیت‌های داستانش با نامزد خود سر باز زد. دیگر از مردان نویسنده و کتاب‌خوان گلوله‌ها بر فراز برادوی و آنی ‌هال خبری نبود که جمله به جمله‌ی ‌نوشته‌ی ‌خود یا دیگری را موضوع بحث با معشوق‌شان می‌کردند. یکی کتاب مرگ در ونیز را به نامزدش می‌داد و دیگری خسته از پیش نرفتن قصه، سفره‌ی ‌دل نزد دوستش می‌گشود. به نظر می‌رسد جاسمین غمگین، پاسخ آلن درباره‌ی ‌چرایی کم‌رنگ شدن زنان در قصه‌های جدیدش است. پاسخی با این صراحت و سهمناکی که: چون زن‌ها چنین موجوداتی هستند!

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: