علیرضا برازنده از فیلمبرداران جوان سینمای ایران است که مسیر درستی را انتخاب کرده و اکنون موقعیت حرفهای مناسبی دارد. او سالها به عنوان دستیار فیلمبردار در کنار فیلمبرداران چون حسین جعفریان و محمود کلاری تجربه اندوخت و بهمرور به یکی از مدیران فیلمبرداری خوشذوق سینمای ایران تبدیل شد. پلهیآخر (علی مصفا) و جیببرخیابانجنوبی (سیاوش اسعدی) از جمله کارهای اوست که نظر منتقدان را به خود جلب کرد. برازنده سال گذشته روزهای پرکاری را پشت سر گذاشت. آرایش غلیظ، ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه (ابراهیم ابراهیمیان)، فصل فراموشی فریبا (عباس رافعی) و پنج تا پنج (تارا اوتادی) از جمله آثاری بودند که برازنده مدیریت فیلمبرداری آنها را بر عهده داشت. به مناسبت نمایش آرایش غلیظ که از متفاوتترین فیلمهای برازنده به لحاظ تکنیک فیلمبرداری و نورپردازی است با او گفتوگو کردیم.
آرایش غلیظ به فاصلهی کوتاهی پیش از جشنوارهی فجر گذشته ساخته شد و البته غیر از فرصت کوتاه فیلمبرداری، چالشهای دیگری هم برای شما داشت. استفاده از نگاتیو در این زمان محدود، مشکلساز نشد؟
قبل از اینکه به استفاده از نگاتیو برای فیلمبرداری این فیلم برسیم، این را بگویم که دوست داشتم با حمید نعمتالله تجربهی همکاری داشته باشم و خوشحالم که این اتفاق افتاد. نکتهی بعد این بود که من بهشدت فیلمنامه و فضای قصه را دوست داشتم و از تمام لحظههای بودن در این فیلم لذت بردم. هرچند سختیهایی هم داشت که شما به آن اشاره کردید و در ادامه میتوان موردی به آنها پرداخت. ما زمانی ساخت فیلم را آغاز کردیم که تقریباً تمام دوربینها سر کار بودند. ترجیح ما استفاده از دوربینهای دیجیتال الگسا یا رد بود که نتوانستیم هیچکدام را پیدا کنیم و در نهایت آقای نعمتالله پیشنهاد استفاده از نگاتیو را مطرح کرد. پس از چند بار تست زدن مطمئن شدیم که میتوانیم با نگاتیو هم کار کنیم و به همان کیفیتی برسیم که از ابتدا در نظر داشتیم. ضمن اینکه باید به این جمعبندی میرسیدیم که تغییر شیوهی فیلمبرداری، محدودیتی برای اجرای خواستههای کارگردان ایجاد نمیکند و او میتواند فیلم را با همان جزییات و حرکتهایی بسازد که از اول در ذهن داشت.
پس ایدهآل شما استفاده از نگاتیو نبود؟
قطعاً دوست داشتم با دوربین الگسا کار کنم. هرچند که من کارم را با نگاتیو شروع کردم و از سالهای اولیهی ورودم به این حرفه با شیوهی 35 میلیمتری آشنا شدم و تجربههایی در این قالب داشتم، اما در آرایش غلیظ کمی نگران استفاده از این تکنیک بودم. چون در برخی از صحنهها باید با نور پایین کار میکردیم و فضای بصری صحنه طوری بود که فکر میکردم وقتی با نگاتیو کار کنم مشکلساز میشود. اما بعد با کمک دوستان در لابراتوار «بدیع» ترسهای من کمتر شد، چون مسئولان لابراتوار مدام تصاویر را با من چک میکردند و با هماهنگی پیش میرفتند. از لحظهای که حلقههای نگاتیو را از جنوب و سر صحنهی فیلمبرداری به لابراتوار میفرستادم، مدام در جریان چگونگی کار قرار میگرفتم و از نحوهی اکسپوز کردن و باقی مسائل باخبر بودم.
آرایش غلیظ به دلیل ساختار و نوع روایت، نظرهای مختلف و گاه متضاد منتقدان را به همراه داشت. وقتی فیلمنامه را میخواندید یا در طول فیلمبرداری، ویژگی بصری این فیلم از نظر شما چه بود؟
برای من هم جالب بود که بعد از نمایش فیلم در جشنواره، نظرها و برداشتهای مختلفی دربارهی فیلم وجود داشت که گاه کاملاً برعکس یکدیگر بودند و گاه همدیگر را نقض میکردند. عدهای اصلاً فیلم را دوست نداشتند و برخی دیگر از دیدن فیلم لذت بردند و این از نظر من یعنی موفقیت یک فیلم. آرایش غلیظ برای من انتخاب خیلی خاصی بود. همین طور کارگردانی پشت کار بود که بهجرأت میتوانم بگویم شبیهاش وجود ندارد. سبک سینمایی او و نگاه بصریاش مثل هیچ کس نیست. کار کردن با کارگردانی که همیشه به دنبال ارائهی کار متفاوت است، برای من هم چالشهای عجیبی داشت. مدام سر صحنه با هم در مورد چگونگی فیلمبرداری و نحوهی انتخاب نماها حرف میزدیم و به ایدههای جالبی میرسیدیم. زمان فیلمبرداری کم بود اما حمید نعمتالله میدانست چه میخواهد و البته نکتهی جالب در مورد او این است که تا حد زیادی تصمیمهایش وابسته به حسوحال زمان و مکانی است که در آن کار میکند. مثلاً دکوپاژ برخی از صحنهها بسته به اینکه حسوحال آدمها چهطور بود یا فضا چه چیزی را میطلبید، تغییر میکرد. با توجه با تعدد لوکیشنها و تنوع فضاهای فیلمبرداری، در مدت زمان خوبی کار به پایان رسید که فکر میکنم مهمترین دلیلش حضور یک گروه پشت صحنهی فوقالعاده بود که باعث شد کار بدون هیچ حاشیهای با بهترین کیفیت و در زمانبندی معقول انجام شود.
یکی از نکاتی که در نشست پرسشوپاسخ بعد از نمایش فیلم زیاد روی آن تأکید کردید، استفاده از رنگهای شاد و پرانرژی و به قول معروف تصویرهای خوشرنگولعاب در فیلم بود...
این خواستهی کارگردان بود و برای شکل اجرایش هم نقشه و برنامهی مشخص داشت. تأکید آقای نعمتالله استفاده از رنگهایی با غلظت نور بالا بود. سعی کردیم سر صحنه تا جایی که امکان دارد به لحاظ تصویر و نور همان اتفاقی بیفتد که مد نظر کارگردان بود و با توجه به فیلترهایی که جلوی دوربین استفاده میکردم همین اتفاق افتاد. فکر میکنم تا حد زیادی در فیلمبرداری و نورپردازی این ویژگی شاد و پرانرژی بودن را رعایت کردیم. هرچند که در نورپردازی با توجه به اینکه از نگاتیو استفاده میکردیم محدودیتهایی داشتیم. مثل سکانسهایی که در کاروانسرا داشتیم و فضا وسعت زیادی داشت و نورپردازی همهی صحنه کار آسانی نبود. اما تمام تلاشمان را کردیم که اتفاق خوبی بیفتد. همیشه معتقدم که در یک فیلم، همه چیز باید در خدمت فیلمنامه و خواست کارگردان باشد و هر تصویری به پرداخت بهتر قصه کمک کند.
از نتیجهی کار راضی هستید؟
آرایش غلیظ را دوست دارم و برایم تجربهی منحصربهفردی است. در زمان فیلمبرداری هم یقین داشتم که فیلم بسیار متفاوت خواهد بود و به نظرم این اتفاق افتاده و امیدوارم در اکران هم نتیجهی خوبی بگیرد. در این فیلم لحظههای خوبی کنار هم داشتیم و چیزهای زیادی از گروه آموختم. از همان ابتدا که کارم را با دستیاری آقای حسین جعفریان آغاز کردم و بعدها که در چند تجربه کنار آقای کلاری بودم، همیشه سعی کردم حس دیدنم را تقویت کنم تا اینکه همه چیز را از دریچهی تکنیک نبینم. هنوز هم نمیتوانم وقتی با صحنهای از نظر حسی ارتباط برقرار نمیکنم، دلیلی برای بد بودنش بگویم. اما اطمینان دارم که آن صحنه حتماً عیبوعلتی دارد یا از لحاظ فنی با مشکلی همراه است. هنوز هم پس از چند تجربهی سینمایی، اتفاقهایی در زمان فیلمبرداری برایم روی میدهد که حسی را رقم بزند. خوشحالم که در تجربههای متفاوتی مثل آرایش غلیظ فرصتی فراهم میشود تا ایدههایم را پیاده کنم و دریافتهای حسیام را تجربه کنم. قطعاً تا امروز در میان فیلمهایی که کار کرده بودم، جای چنین فیلمی خالی بود.
فیلمبرداری شما کمک کرده که ویژگیهای عامهپسند فیلم آشکارتر شود. آرایش غلیظ به عنوان یک نمونهی باکیفیت از سینمای مردمپسند، هم ویژگیهای آثار تجاری را دارد و هم از متن و محتوا خالی نیست. در زمان فیلمبرداری متوجه این ویژگی فیلم بودید؟
نحوهی روایتش است و دیدگاه متفاوتی که نظیر آن تا به حال در سینمای ما وجود نداشته. شاید سلیقهی برخی با این نوع نگاه و تفکر همخوانی نداشته باشد، اما بهتر است به چنین تجربههایی به چشم یک روش و سبک نگاه کنیم. فکر میکنم کمتر کسی باشد که از تجربه کردن و آزمودن فضاها و لحنهای تازه لذت نبرد. آرایش غلیظ چه مؤلفههای سینمای تجاری را داشته باشد و چه در جایگاه یک فیلم هنری بررسی شود، تجربهی متفاوتی در سینمای ایران است.