نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » گفت‌وگو1392/06/05


شاید در آینده نظر همه تغییر کند

گفت‌وگو با مهرداد فرید کارگردان «بیتابی بیتا»

نیکان نصاریان

 

در کارنامه‌ی شما فیلم‌هایی دیده می‌شوند که با هم تفاوت‌های زیادی دارند و به‌سختی می‌توان در آن‌ها نقطه‌ی اشتراکی پیدا کرد. مثل آرامش در میان مردگان و از ما بهترون و همین بی‌تابی بیتا. این همه تفاوت از کجا می‌آید؟
این سوژه‌ها هستند که شکل ساخته شدن‌شان را به فیلم‌ساز تحمیل می‌کنند. ما باید فیلم‌ها را آن‌ طور که شایسته‌شان است روایت کنیم و اگر در این تشخیص اشتباه کنیم، به کل اثر صدمه زده‌ایم. در نتیجه بی‌تابی بیتا را با این لحن و رویکرد ساختم و مثلاً زن‌ها شگفت‌انگیزند را به شکل دیگری.
بله اما ملاک شما برای انتخاب چیست که این طیف ناهمگون از داستان‌ها را انتخاب کرده‌اید؟
داستان‌ها متناسب با شرایط زمان، مکان و فضایی که فیلم‌ساز در آن زندگی می‌کند، او را متقاعد می‌کنند که بسازدشان. ممکن است حال‌وهوای فیلم‌ساز در دوره‌ای تلخ باشد، بنابراین داستان‌های تلخ‌تر و گزنده‌تر برایش خودنمایی می‌کنند و برعکس. شاید این‌که در یکی‌دو سال اخیر، مردم در شرایط اقتصادی و اجتماعی سختی قرار گرفتند و سفره‌های‌شان کوچک‌تر شده، باعث شده که ساختن قصه‌ای مثل بی‌تابی بیتا برایم متقاعدکننده باشد. فیلم‌سازها اغلب ناخودآگاه و تحت‌ تأثیر شرایط زمان و مکان فیلم‌های‌شان را می‌سازند.
اما به نظر می‌آید که همیشه نخواسته‌اید دغدغه‌های خودتان را به تصویر بکشید و گاهی فروش فیلم و گیشه برای‌تان اهمیت بیش‌تری داشته است.
اگر بخواهید فیلم بلند سینمایی بسازید، ناچارید به مخاطب توجه کنید. یک پایه‌ی اصلی سینما مخاطب است. اگر روزی دیدید که به این جنبه‌ی خیلی مهم سینما توجه نکرده‌ام، می‌توانید نقد کنید که این فیلم را برای دل خودت ساخته‌ای. گریزانم از این‌که فیلمی بسازم که مورد بی‌مهری و بی‌توجهی مخاطب قرار بگیرد.
به همین دلیل از عناصری که در میان عامه‌ی مردم موضوعیت دارد در فیلم‌های‌تان استفاده کرده‌اید؟ مثل فال‌گیری و هوو و...
روی تک‌تک این‌ها می‌شود صحبت کرد. مثلاً بحث فال‌گیری در از ما بهترون به دلیل دیگری غیر از آن‌چه به نظر می‌رسد انتخاب شده است. به این فکر می‌کردیم که چرا مردم به جایی رسیده‌اند که از حل منطقی و عقلایی مشکلات‌شان عاجز شده‌اند و یأس‌شان آن‌ها را به سمت امور موهوم و به‌ظاهر ماورایی مثل دعانویسی و فال‌گیری سوق داده است.
یعنی به این مسأله نگاه انتقادی داشتید؟
بله ولی در شرایط موجود، خیلی از حرف‌ها را نمی‌شد رک و راست گفت. در فضای کمدی خیلی حرف‌ها را می‌توان زد که در شرایط عادی نمی‌شود. یا شأن نزول قصه‌ی زن‌ها شگفت‌انگیزند لایحه‌ی حمایت از خانواده بود، که دولت دهم به مجلس داده بود. این لایحه می‌گفت مرد بدون اطلاع زن اول، می‌تواند همسر دوم بگیرد. خیلی از نهادهای مدنی مربوط به خانم‌ها به آن معترض بودند. آن را بهانه‌ای کردم تا بررسی کنیم که اگر این اتفاق بیفتد، در خانواده‌ها چه مسائل و مشکلاتی ایجاد می‌شود. به هر حال در سینما نمی‌شود مستقیم‌گویی کرد، چون اگر رک بگوییم، تبدیل به مقاله می‌شود.
پس می‌توان نتیجه گرفت که می‌خواهید داستان‌هایی به‌روز تعریف کنید، در مورد مسائل روز مردم. از این منظر، بی‌تابی بیتا را چه‌طور می‌توان تفسیر کرد؟
بهانه‌ی آن فقیرتر شدن طبقه‌ی متوسط است. در همه جای دنیا طبقه‌ی متوسط در اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی تعیین‌کننده است. در چند سال اخیر شرایط اقتصادی باعث شد که طبقه‌ی متوسط شانه به شانه‌ی طبقه‌ی فقیر قرار بگیرد. علت این‌که در انتخابات سال 92 شاهد توافق این دو طبقه شدیم، همین است. در حالی که در سال‌های گذشته، خصوصاً در سال 88 طبقه‌ی متوسط و فرودست روبه‌روی هم بودند اما الان به‌ دلیل فقیرتر شدن طبقه‌ی متوسط، بین این دو طبقه تفاهم ایجاد شده. در چنین حال‌وهوایی چنین قصه‌ای گفتن دارد. در این قصه امیر (حامد بهداد) از طبقه‌ی فرودست است و خانواده‌ی بیتا از طبقه‌ی متوسط است که مدتی‌ست فقیر شده. در فیلم مرگ پدر خانواده را عامل این فقر دانسته‌ایم. به نظرم چنین قصه‌ای متناسب با اقتضای زمانه است.
فکر می‌کنید دستور زبان شما چه‌طور قرار است در فیلم‌های‌تان نمایان شود؟ مخاطب چه‌طور می‌تواند لحن مخصوص شما را دریافت کند؟ مؤلفه و مشخصه‌ی شما که بتوان آن را در فیلم‌های مختلف‌تان دنبال کرد چیست؟
کشف مؤلفه‌ی مشترک در میان فیلم‌هایم به عهده‌ی منتقدان است و من برای داشتن چنین چیزی برنامه‌ریزی خاصی ندارم. برایم مهم است که قصه‌هایم را درست بگویم. به هر حال نحوه‌ی قصه گفتن به خود قصه برمی‌گردد. هیچ‌وقت نمی‌شود یک لطیفه را با لحن یک مصیبت‌نامه تعریف کرد. تفاوت بی‌تابی بیتا با فیلم قبلی‌ام این است که به دنبال یک روایت مستندنما بودم و می‌خواستم یک شکل گزارش‌گونه داشته باشد. برای همین راوی آن را سوم‌شخص قرار دادم و فیلم را به صورت دوربین روی دست و پلان‌سکانس گرفتیم. روایت از طریق سوم‌شخص باعث می‌شود از شخصیت‌ها فاصله داشته باشید. در روایت سوم‌شخص خیلی از تکنیک‌های داستان‌گویی خودبه‌خود حذف می‌شود؛ چیزهایی مثل فلاش‌بک، رؤیا دیدن و حتی نماهایی مثل اینسرت و کلوزآپ. این‌ها فیلم را به گزارشی بودن نزدیک می‌کند و باعث می‌شود روایت قصه سرد به نظر برسد، حتی اگر حوادث داغ باشند. اتفاق‌های داغ با بازی‌ها و نوع روایت سرد، کنتراستی ایجاد می‌کند که شاید به عمیق شدن داستان کمک بیش‌تری ‌کند.
در جایی گفته‌اید بی‌تابی بیتا بهترین فیلم‌تان است.
بله این احساسی است که هنوز هم دارم.
الان هم که بازتاب‌ها و فروش فیلم را می‌بینید باز هم به همین معتقدید؟
البته فروش راضی‌کننده نبوده و پایین‌تر از توقعم است اما این حسم را نسبت به فیلمی که ساخته‌ام خراب نمی‌کند. شاید ده سال دیگر این ارزیابی تغییر کند اما الان حس می‌کنم که این فیلم از ساخته‌های دیگرم بهتر است.
چه عاملی باعث شد که فیلم کم‌تر از پیش‌بینی مورد استقبال قرار بگیرد؟
تماشاگران در انتخاب فیلم‌ها بیش‌تر تحت‌ تأثیر برندها هستند تا ویژگی‌های ذاتی فیلم. آن‌ها اطلاع قبلی در مورد کیفیت هنری فیلم‌ها ندارند و در انتخاب‌ها معمولاً برندها هستند که مخاطب را متقاعد به تماشای فیلم می‌کنند.
منظورتان از برند چیست؟
اولین برندها در سینما سوپراستارهای سینما هستند. گرچه در حال حاضرسینمای ایران سوپراستار زیادی ندارد. برای مثال در شرایط فعلی مهران مدیری یک برند است. اگر فیلمی از او به نمایش درآید، حتی اگر خوب نباشد، تعداد انبوهی به دلیل حضور او فیلم را می‌بینند. الان اصغر فرهادی هم به خاطر سابقه‌ی درخشانش، تبدیل به برند شده است. حالا دیگر مردم به خاطر او به تماشای فیلم می‌روند.
فکر می‌کنید در مسیری قرار داشته باشید که خودتان تبدیل به برند شوید؟
برندها از عناصر بیرون فیلم می‌آیند و چندان به خود فیلم‌ها مربوط نمی‌شوند. مثلاً دو فیلم رقص در غبار و شهر زیبا فیلم‌های خوبی بودند اما تماشاگر چندانی نداشتند و حتی تهیه‌کنندگان‌شان زیان دیدند. در واقع وقتی فرهادی چهارشنبه‌سوری را با دو برند مطرح سینمای ایران، حمید فرخ‌نژاد و هدیه تهرانی ساخت، توجه‌ها را جلب کرد. به هر حال بهترین قاضی در مورد فیلم، زمان است که مشخص می‌کند چه اثری ماندگار است و چه اثری نیست. فیلمی مثل دکتر ژیواگو در زمان نمایشش مورد توجه چندانی قرار نگرفت، اما الان جزو مواد درسی دانشکده‌های سینمایی است. در مورد فیلم‌های خودم ادعایی ندارم که چندین سال بعد کشف می‌شوند اما از این‌که مورد استقبال عمومی قرار نگیرند هم خیلی اندوه به خود راه نمی‌دهم.
می‌گویید از برندها استفاده نکردید، اما حامد بهداد که بازیگری شناخته‌شده و به هر حال پرطرف‌دار است در نقش اصلی فیلم‌تان حضور دارد.
حامد بهداد فارغ از برند بودن یا نبودن ارزش‌های منحصربه‌فرد و ذاتی خودش را دارد. اگر فیلم‌سازی او را انتخاب می‌کند، برایش ارزش‌های بازیگری او در جایگاه نخست است و برند بودنش در درجه‌ی دوم قرار دارد. دست‌کم برای من که این‌ طور بوده است. شاید همین مقدار تماشاگری را که بی‌تابی بیتا دارد هم او به سینما کشانده باشد. تماشاگر قطعاً به خاطر مهرداد فرید به تماشای فیلم نمی‌آید چون من بین عامه‌ی مردم مشهور نیستم. یادتان باشد که فرایند فیلم دیدن به دو نیمه تقسیم می‌شود؛ پیش از نشستن بر صندلی سینما و پس از آن! کارکرد برندها مربوط به بخش اول این روند است. کارگردان و فیلمش از لحظه‌ی نشستن تماشاگر بر صندلی اهمیت ویژه پیدا می‌کنند. فکر می‌کنم بی‌تابی بیتا در نیمه‌ی دوم روند فیلم دیدن درست عمل می‌کند. بازتاب‌های تماشاگران در حین و پس از تماشای فیلم رضایت‌بخش است. مسأله این است که فیلم چه‌طور مردم را متقاعد کند که به تماشایش بیایند، وگرنه از لحظه‌ی ورود به سالن به بعد، فیلم به وظیفه‌اش درست عمل می‌کند.
کمبود نیمه‌ی اول این ماجرا چیست؟
شاید مردم دوست داشتند که مقابل حامد بهداد یک بازیگر سرشناس قرار بگیرد.
چه‌طور شد که الهه حصاری را انتخاب کردید؟ دل‌تان می‌خواست یک زوج جدید را معرفی کنید؟
دلایل مختلفی داشت. ما در قصه یک دختر هجده‌نوزده‌ساله با جثه‌ی نحیف و ترحم‌برانگیز نیاز داشتیم تا تماشاگر احساس ترحم و دل‌سوزی به او پیدا کند. در بازیگران سرشناس و مشهور نتوانستم کسی را پیدا کنم که این ویژگی‌ها را داشته باشد. تماشاگر نمی‌تواند بپذیرد که بازیگری که پا به سن گذاشته جای یک دختر نوزده‌ساله بازی کند. اگر کسی با این شرایط و ویژگی‌ها را پیدا می‌کردم که مشهور هم باشد، قطعاً از او استفاده می‌کردم. جالب است که در نظرسنجی‌ها، تماشاگران زن، از این انتخاب استقبال نکرده‌اند اما تماشاگران مرد از این انتخاب ابراز رضایت کرده‌اند. اما به عنوان کارگردان از نتیجه‌ی نهایی روی پرده راضی هستم و فکر می‌کنم انتخابم درست بوده. هرچند هنوز هم می‌گویم که بهترین قاضی در مورد فیلم‌ها زمان است. شاید در آینده نظر همه‌مان تغییر کند.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: