سینمای ایران » گفت‌وگو1392/01/22


آخرش به سرنوشت آنیک دچار می‌شوم!

باز خوانی نخستین گفت‌وگوی ماهنامه‌ی «فیلم» با عسل بدیعی

چهارده سال پیش به بهانه‌ی نمایش فیلم خوب بودن یا نبودن (کیانوش عیاری) و بازی ماندگار زنده‌یاد عسل بدیعی گفت‌و‌گویی با او داشتم. برای انجام این گفت‌و‌گو با پوششی سراپا سفید همراه پدرش به دفتر مجله آمد، و در طول گفت‌و‌گو آرامشی در چهره و نگاهش داشت که با خودم می‌گفتم این شمایل بیش‌تر مناسب بازی در نقش فرشته‌هاست... خبر ندارم که او در ادامه فعالیت‌های بازیگریش در نقش فرشته ظاهر شد یا نه، اما با مرگ ناگهانی و حرکت انسانی و غافلگیرکننده‌اش که به نجات جان انسان‌هایی منتهی شد، فرشته‌وار پرواز کرد... بدیعی در نخستین کار سینمایی‌اش با وجود بی‌تجربگی نقش دشوار یک بیمار قلبی بدحال را به خوبی بازی کرد آن هم در شرایطی که به دلیل کمبود وقت، زحمت برخورد و آشنایی با این گونه بیماران را نیز نداشت و جالب این‌جا است که به توصیه عیاری برای درک بیش‌تر شخصیت، نقش فردی را که قرار بوده عضوی اهدا کند را هم تمرین کرده بود! حالا پس از مرگ ناباورانه‌ی عسل بدیعی، بازخوانی این گفت‌وگو حس‌وحال دیگری دارد.

محمد محمدیان

 

از نقش‌تان، آنیک بگویید.
از وقتی قرار شد نقش او را در بودن یا نبودن بازی کنم تا شروع فیلم‌برداری کم‌تر از یک ماه فرصت داشتم که در طول این مدت باید به درسم نیز می‌رسیدم. از طرفی نخستین بار بود که جلوی دوربین می‌رفتم و باید خودم را برای یک واقعه‌ی تازه در زندگی‌ام آماده می‌کردم. در این راه، کمک‌های آقای عیاری که چندین سال در این زمینه بررسی و مطالعه کرده بود، مهم‌ترین عامل بود. بیش‌تر وقت من صرف ارتباط با خانواده‌های ارمنی و آشنایی با لهجه، برخورد و طرز معاشرت آن‌ها شد. فرصتی پیش نیامد تا با بیماران قلبی آشنا شوم. آقای عیاری بسیاری از حالت‌ها و مشکلات این بیماران را به من شناساند.

چه‌گونه انتخاب شدید؟
یکی از دوستانم با دستیار کارگردان فیلم آشنایی داشت و از طریق ایشان مطلع شدم که آقای عیاری مشغول گرفتن تست بازیگری است. من هم که کنجکاو بودم بدانم یک بازیگر چه‌گونه برای نقشی انتخاب می‌شود، رفتم و تست دادم و در کمال تعجب قبول هم شدم.

یعنی به بازیگری علاقه نداشتید؟
چرا، خیلی دوست داشتم، ولی رؤیای بازیگری و شهرت نداشتم و واقعاً انگیزه‌ام برای تست دادن و این حرف‌ها نبود، چون فکرش را هم نمی‌کردم که چنین اتفاقی در زندگی‌ام بیفتد. جذابیت بازیگری در این است که انسان می‌تواند دیگران را تجربه کند و شاید به همین دلیل پس از بودن یا نبودن پیگیرش شدم.

فکر می‌کنید اگر فرصت تماس با بیماران قلبی دست می‌داد، موفق‌تر می‌شدید؟
البته، ولی فرصت خیلی کم بود و بخشی از وقتم صرف تمرین با سایر بازیگران می‌شد، چون آن‌ها با تجربه بودند و من بی‌تجربه. اول کار خیلی می‌ترسیدم و فکر نمی‌کردم بتوانم از پس کار برآیم. ولی راهنمایی‌های آقای عیاری به دادم رسید. او می‌گفت خیلی سخت است که آدم زندگی‌ای را تجربه نکرده، بازی کند، اما همیشه احساس کن که قلبت بیمار است. یعنی تلقین می‌کرد و این تلقین باعث می‌شد آدم خودش را فراموش کند و موقع فیلم‌برداری، در قالب نقش فرو برود. جالب این که گاهی، پس از پایان برداشت، واقعاً احساس تنگی نفس می‌کردم؛ به‌خصوص در فصل پله‌ها که چندین بار تمرین می‌کردم تا واقعاً حالت افسردگی و نفس تنگی بهم دست می‌داد. حتی به آقای عیاری می‌گفتم می‌ترسم آخرش به سرنوشت آنیک دچار شوم! تازه آن موقع به‌شدت درگیر امتحان‌ها بودم.

درباره‌ی نقش و بازی‌تان نظری هم می‌دادید؟
آقای عیاری از من خواست تا چندین بار فیلم‌نامه را بخوانم؛ یک بار خودم را جای آنیک بگذارم، یک بار جای خانواده‌ی معصومه - دختر دیگری که بیماری قلبی داشت - و یک بار هم جای خانواده‌ی فردی که دچار مرگ مغزی شده، و نظرم را بگویم. به هرحال این نگاره از دیدگاه‌های مختلف، خیلی مؤثر بود و در طول فیلم‌برداری، می‌دیدم آن‌چه از آنیک فهمیده‌ام، درست بوده است.

از بازیگری در فیلم جدیدتان، دست‌های آلوده (سیروس الوند) بگویید.
تجربه‌ی خوب و در عین حال بسیار متفاوتی با فیلم اولم بود. نقش دختری مستقل به نام نسرین را بازی کردم که کار می‌کند تا روی پای خودش بایستد، ولی مسأله‌ای عاطفی برایش پیش می‌آید که او را دچار مشکلاتی می‌کند.

و کارهای آینده‌تان...
متأسفانه در هر فیلمی که بازی می‌کنم، کلی از درس‌هایم عقب می‌افتم. فعلاً قصد دارم درسم را تمام کنم. البته باز هم معلوم نیست. چون درباره‌ی کاری صحبت شده اما هنوز قطعی نیست.

دوست دارید یک بازیگر حرفه‌ای شوید و این مسیر را ادامه دهید یا یک کارشناس حرفه‌ای تغذیه؟
هر دو را دوست دارم. چون بازیگری به کار در زمینه‌ی تغذیه لطمه نمی‌زند و کاری نیست که هر روز درگیرش شوم. ولی دوست دارم بازیگری را ادامه دهم.

*

وقتی که مرگی نابه‌هنگام دست‌مایه‌ی یک جنجال رسانه‌ای می‌شود

علی شیرازی - خانواده‌ی عسل بدیعی و دوست‌داران سینمای ایران، نوروز امسال، روزهای سختی را گذراندند. یک ‌بار دیگر بازی‌های زشت رسانه‌ای و شایعه‌پراکنی‌ها آن ‌سوی سکه‌ی ابزارهای مدرن را آشکار کردند. ماجرا چیزی نبود جز پخش گسترده‌ی خبرهای دروغینی که ناجوانمردانه بر مرگ تنی چند از هنرمندان در این چند ساله دلالت ‌کرده‌اند. شایعه‌هایی که از استاد شجریان تا بانوی دوست‌داشتی سینما (زنده‌یاد نادره؛ که پیش از مرگ قطعی‌اش مُهر چنین خبرپراکنی‌هایی بر نامش خورده بود) تا ابوالفضل پورعرب در سال گذشته را در بر می‌گرفت. این بار اصل خبر صحت داشت اما حاشیه‌سازان حاشیه‌هایی بر آن سوار کرده بودند که غمی سنگین‌تر از غم اصلی بر دل خانواده‌ی این بازیگر جوان می‌نشاند. برخی گزارش‌ها‌ چنین حکایت می‌کردند که عسل بدیعی، روز یک‌شنبه ۱۱ فروردین به ‌دلیل «مسمومیت شدید دارویی» در بخش آی‌سی‌یوی بیمارستان لقمان بستری شده و روز بعد، به گفته‌ی پزشکان، با وخامت حالش دچار مرگ مغزی شده است.
علت بستری شدن و سپس درگذشت بدیعی به‌سرعت یک بازی تلخ و گزنده توسط برخی رسانه‌‌‌ها به راه انداخت. این رسانه‌ها (برخی سایت‌های غیرمعتبر اینترنتی و چند کانال فارسی‌زبان ماهواره‌ای) از خودکشی دارویی و حتی فوت او بر اثر زیاده‌روی در مصرف مواد مخدر دم می‌زدند. انتشار این شایعه‌ها، خانواده‌ی بدیعی را به واکنش واداشت و رضا داودنژاد (همسر خواهر عسل بدیعی) طی چند مصاحبه‌ تأکید کرد که: «شیطنت‌های رسانه‌ای از این دست، پیش از این نیز بارها اتفاق افتاده است. حتی در روزهایی که من به خاطر بیماری کبد در بیمارستان بستری بودم، چنین شایعاتی در روزنامه‌ها، سایت‌ها و رسانه‌ها به‌وفور وجود داشت.» داودنژاد در گفت‌وگو با ایرنا ضمن رد شایعات در مورد مسمویت دارویی عسل بدیعی گفت: «او تنها به خاطر بروز مشکل تنفسی به بیمارستان منتقل شده است.»
از طرفی هم‌زمانی این رخداد تلخ با ایام نوروز و ترک‌‌تازی کانال‌های ماهواره‌ای در این مدت و نقل دهان‌به‌دهان خبرها در دیدوبازدیدهای نوروزی نیز بیش‌تر به شایعه‌ها دامن زد. از طرفی مصمم ‌بودن خانواده‌ی بدیعی بر اجرای وصیت او و اهدای اعضای بدنش نیز می‌طلبید که مراسم تشییع و تدفین پیکر وی با اندکی تأخیر رخ بدهد. اتفاقاً این موضوع نیز فرصت بیش‌تری در اختیار شایعه‌پردازان قرار داد، به حدی که تا روز قبل از برگزاری مراسم تشییع و تدفین (هفدهم فروردین) یکی از کانال‌های ماهواره‌ای آن سوی آب، هم‌چنان اصرار داشت که بدیعی خودکشی کرده است. رسانه‌ها خوراک و مهم‌تر از آن مخاطب می‌خواهند و بسته به میزان وجدان کاری، انصاف و اهدافی که دارند، رویکرد خاص خود را در پیش می‌گیرند. متأسفانه حاشیه‌های مربوط به بستری ‌شدن و درگذشت بدیعی نیز محمل ابزاری مناسبی برای این گونه رسانه‌ها که ناجوانمردانه در پی جذب مخاطب به هر قیمتی هستند به شمار می‌رفت.
به هر صورت، او شاید بازیگر بزرگی نبود، یا دست‌کم فرصت نیافت تا برگ دیگری هم‌چون بودن یا نبودن بر کارنامه‌اش بیفزاید، اما با بزرگی رفت و به‌خوبی از سوی مردم قدر دید. مردم با وداعی کم‌نظیر و کم‌سابقه (با حضور در برابر تالار وحدت، در کنار جمعی از هنرمندان) نشان دادند که بی‌توجه به شایعه‌ها، هنرمندان خود را تا چه حد دوست دارند؛ به‌ویژه آن‌که کارهایی چنین خیر و انسانی از آنان دیده باشند. ساعتی پیش از شروع مراسم تشییع در هجدهم فروردین، خیابان شهریار - منتهی به تالار وحدت - شاهد ازدحام مردمی بود که برای وداع با این بازیگر آمده بودند. هم‌زمان از بهشت‌زهرا نیز خبر می‌رسید که عده‌ای هم در در قطعه‌ی هنرمندان منتظرند. از هنرمندان نیز خیلی‌ها مقابل تالار وحدت گرد هم آمده بودند. سینمای ایران برای بازیگر جوان و خوش‌قلبش وداعی باشکوه ترتیب داد. روانش شاد.

آرشیو

کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۳)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: