اولین چیزی که در مسیر فرودگاه به مرکز سارایوو به چشم میخورد آثار گلوله و خمپاره بر ساختمانها است. پس از طولانیترین محاصره در تاریخ از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ توسط صربها، کمتر ساختمانی سالم مانده است. همینکه سارایوو توانسته باقی بماند و زندگی دوباره به حالت عادی بازگردد، خود یک معجزه است. سر راه راننده کنار یک بازار نسبتاً بزرگ میوه میایستد و میگوید اینجا صحنة یک کشتار معروف است. در اتاق هتل سراغ گوگل میروم و میخوانم که بیش از صد مرد و زن و بچه با انفجار دو بمب در آن بازار جان خود را از دست دادهاند. دومین چیزی که به چشم میخورد پوسترهای جشنواره است که بهوفور در تمام خیابانها و روی ویترین بیشتر مغازهها جا گرفتهاند. به هر جا که نگاه میکنی نقشی از جشنواره دیده میشود. این هم نشانهای از استقبال شهروندان و افتخارشان به این جشنواره است.
نخستین دورة جشنوارة سارایوو هنگامی شکل گرفت که شهر هنوز در محاصرة صربها بود و روزانه رگبار گلوله و خمپاره بر شهر میبارید. اکنون جشنوارة سارایوو بهترین و مشهورترین جشنوارة کشورهای بالکان و یکی از جشنوارههای درجهیک جهان است. امسال، همان طور که انتظار میرفت، بسیاری از فیلمهای جشنواره از کشورهای بالکان و شرق اروپا بودند. بخشهای مختلف جشنواره شامل فیلم های مستند، کودکان، نوجوانان، برگزیدة جشنواره ها، فیلم های کوتاه و... بود. یکی از مهمانان جشنواره، تاد سولوندز فیلمساز مستقل آمریکایی بود که مروری بر تمام آثارش، همراه با نشست پرسش و پاسخ با حضور او پس از هر نمایش از برنامه های جشنواره بود.
یکی از ویژگیهای جشنواره تعداد سینماهای روباز آن است. هر حیاط وسیع و زمین ورزش که در دسترس است تبدیل به یک سینمای روباز میشود. فیلم افتتاحیه کودکان سارایوو ساختة فیلمساز زن بوسنیایی آیدا بگیچ بود. یک زن جوان بوسنیایی که پدر و مادرش را در جنگ با صربستان از دست داده با آشپزی در یک رستوران بهسختی زندگی خود و برادر چهارده سالهاش را میگذراند. او با پذیرفتن اسلام و پوشیدن حجاب و تغییر نامش به رحیمه سعی دارد فاصلهای بین زندگی قبلی و فعلیاش ایجاد کند. در این میان برادرش تلفن گرانقیمت یکی از همشاگردیهایش را که پسر یک وزیر است میشکند و دردسر بزرگی برای رحیمه ایجاد میکند. با ترسیم این دشواریها آیدا بگیچ تصویری از فساد مالی و اخلاقی و مشکلاتی را که هنوز برای مسلمانان بوسنی مشکلاتی ایجاد میکند بر پرده آورده است. ماریا پیکیج در نقش رحیمه فوقالعاده است و تندیس بهترین بازیگر زن جشنواره را هم گرفت.
همزمان با جشنوارة فیلم چندین جشنوارة دیگر، از جمله موسیقی کلاسیک و جاز و راک برقرار بود و هر شب خیابانهای سارایوو تا دم صبح مملو از مردم بود؛ انگار میخواهند تلافی آن سالهایی را که از رگبار گلوله و خمپاره در خانه پناه گرفته بودند دربیاورند.
یورگوس لانتیموس کارگردان یونانی که فیلم قبلیاش دندان نیش طرفداران بسیاری پیدا کرد و نامزد اسکار هم شد، با فیلم تازهاش کوههای آلپ به سارایوو آمده بود. موضوع نسبتاً بکر فیلم دربارة گروهی است که برای خانوادههایی که بهتازگی عزیزی را از دست دادهاند یک جانشین، که تا حدودی شباهت به آن ازدسترفته داشته باشد، فراهم میکنند که با تقلید رفتار آن مرحوم تا حدودی به آنها تسلی بدهد. فیلم چندان موفق نیست زیرا این ایدة غیرمتعارف به اندازة کافی پخته نشده است.
برادرم شیطان اولین کار سالی الحسینی، کارگردان مصری- انگلیسی، در یکی از سینماهای روباز، که حیاط وسیع یک مجتمع آپارتمانی بود، نمایش داده شد. بسیاری از ساکنان آپارتمانها با گذاشتن میز و صندلی در بالکنشان بهرایگان به تماشای فیلم نشسته بودند. الحسینی مهارت قابلستایشی در نخستین فیلم خود نشان میدهد. قصة فیلم دربارة درگیری پسر بزرگ یک خانوادة عرب در لندن با دارودستههای پخش مواد مخدر و تأثیر آن بر برادر کوچکترش است. فیلمساز در نشست مطبوعاتی پس از فیلم شرح داد که پنج سال دوروبر این دارودستهها چرخیده تا بتواند با رفتار و اصطلاحات آنها آشنا شود. حتی از یکی از اعضای این دارودستهها هم به عنوان مشاور در فیلم استفاده شده بود.
بلا تار کارگردان صاحبنام مجارستانی (سازندة اسب تورین) به عنوان تهیهکنندة فیلم مجارستان ۲۰۱۱ به سارایوو آمده بود. مجارستان ۲۰۱۱ شامل یازده فیلم کوتاه از یازده کارگردان مجار است که به عنوان اعتراض به وضعیت فیلمسازان در آن کشور پس از سال ۲۰۱۰ ساخته شده. به گفتة بلا تار حتی یک فیلم باارزش از سال ۲۰۱۰ که دولت فعلی روی کار آمده در کشورش ساخته نشده. او گفت که همکارانش در مجارستان میخواهند فیلمهایی بسازند که مردم سی سال بعد هم با اشتیاق تماشا کنند، نه فیلمهایی که پس از یک بار دیدن باید آنها را به سطل زباله انداخت. تار که پس از ساختن اسب تورین گفته بود دیگر فیلمی نخواهد ساخت، فقط به عنوان تهیهکننده در مجارستان ۲۰۱۱ همکاری داشت. آخرین کلمههای فیلم را میکلوش یانچو فیلمساز کهنهکار و نامدار مجار بر زبان میآورد: «اینجا محل فیلم ساختن نیست، جای فریاد زدن است!»
جای تعجب بود که از ایران هیچ فیلمی رسماً در جشنواره شرکت نداشت. سه فیلم کوتاه از کارگردانان ایرانی، اما به نمایندگی از انگلستان و آرژانتین در جشنواره بود. از این میان دو و دو شاهکار هشت دقیقهای بابک انوری نشان میداد که باید کارهای آیندة این فیلمساز را دنبال کرد.
نادین لَبَکی کارگردان موفق لبنانی که آخرین فیلمش حالا به کجا میرویم؟ در بسیاری از جشنوارهها نمایش داده شده این فیلم را به سارایوو هم آورده بود. نمایش فیلم با استقبال بسیاری روبهرو شد و خیلیها آن را بخت مسلم برندة جایزة تماشاگران میدانستند. شب بعد در همان سینمای روباز فیلم مرگ یک مرد در سرزمین بالکان از کارگردان صربستانی میروسلاو مومیسیلوویچ به نمایش درآمد. تمام فیلم یک نمای بلند ۸۲ دقیقهای بدون کات است که با وبکم فیلمبرداری شده و یکی از موفقترین فیلمهای جشنواره بود. این کمدی اجتماعی رقیب سرسخت خانم لبکی برای بردن تندیس فیلم برگزیدة تماشاگران محسوب میشد (شب آخر معلوم شد فیلمهای لبکی و مومیسیلوویچ در رأیگیری تماشاگران بهترتیب دوم و سوم شدند و جایزة اول به دستنیافتنیها از فرانسه رسید!).
یکی از نکتههای جالب و ستایشانگیز جشنواره شرکت پررنگ صربستان در بسیاری از بخشها بود. با اینکه هنوز آثار جنگ چندسالة میان بوسنی و صربستان در بیشتر جاهای شهر پیداست، رویکرد هنرمندان نشان از گذشت و همزیستی دارد. یکی از فیلمهای تحسینبرانگیز صربستانی همه در خانوادة ما (رادو جود) دربارة آشفتگی روانی یک مرد پس از طلاق و جدایی از دختر کوچکش بود. بازیها و کارگردانی خوب توانست تندیس بهترین فیلم جشنواره را برای صربستان به ارمغان آورد. خیابان رستگاری (میروسلاو ترزیچ) یکی دیگر از فیلمهای موفق صربستانی هم تندیس بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. فیلمی پلیسی/ سیاسی دربارة یک دادستان جوان که در جریان رسیدگی به جنایات جنگی چیزهایی را کشف میکند که دیگران سعی دارند نهفته بماند. فیلمی با ساختار بسیار حرفهای که حتی با بهترین فیلمهای هالیوودی این ژانر هم قابلمقایسه است.
در شب سالگرد کشتار سربرنیتسا بزرگترین جمعیتی که تا به حال در یک سینما دیده ام، بیش از سه هزار نفر، در یک سینمای روباز وسیع جمع شدند تا تماشاگر مستند یاغیان فوتبال باشند. در آغاز برنامه یک دقیقه سکوت برای قربانیان آن کشتار اعلام شد و در این مدت صدای نفس کشیدن یک نفر هم درنیامد. پس از آن، و پیش از شروع فیلم اصلی، مستندی کوتاه نمایش داده شد دربارة کشف قبرهای گروهی قربانیان جنگ بالکان و جمعآوری بقایا و استخوانهای اجسادی که یادآور سیاهترین روزهای این شهر است. یاغیان فوتبال دربارة چند فوتبالیست است که خارج از فوتبال کارهایی برای حمایت از حقوق بشر انجام دادهاند. همانند کارلوس کازلی از شیلی که آشکارا با رژیم پینوشه در شیلی مخالفت کرد و حتی شکنجة مادرش توسط عمال رژیم هم رأی او را برنگرداند؛ یا پردراگ پاسیچ فوتبالسیت بوسنیایی که در اوج بمباران سارایوو با اینکه چند پیشنهاد عالی از باشگاههای معتبر اروپا داشت در سارایوو ماند و یک مدرسة فوتبال برای یتیمان جنگ تأسیس کرد. راوی شرح حال این فوتبالیستها در فیلم اریک کانتونا فوتبالیست سابق و بازیگر کنونی است. پس از پایان فیلم کانتونا و کازلی و پاسیچ روی صحنه آمدند و با استقبال پرشور تماشاگران روبهرو شدند.
دو تن از مهمانان ویژة جشنواره آنجلینا جولی و جرمی آیرونز بودند. جولی برای سر زدن به یک کانون پرورش هنری نوجوانان که سال پیش خودش بنا کرده آمده بود و آیرونز هم برای اهدای بورسهای تحصیلی در رشتة سینما به جوانان بااستعداد و کمبضاعت توسط انجمن خیریهای که به یادبود کاترین کارتلیج (بازیگر انگلیسی که با فیلمهای مایک لی به شهرت رسید و در چهل سالگی از دنیا رفت) تأسیس شده است. در مدت اقامت این دو در سارایوو عنوان و نشان شهروند افتخاری توسط شهردار سارایوو به جولی اهدا شد و آیرونز هم در سانس نمایش مستند بهدورانداخته (Trashed) که دربارة محیط زیست است و او گویندهاش است شرکت داشت.
یک بخش جشنواره هم شامل فیلمهایی بود مانند عشق، آن سوی تپهها، موتورهای مقدس، قیصر باید بمیرد و... که در جشنوارههای تراز اول، مانند کن و برلین سروصدا کرده و جایزه برده بودند. فیلم پلیسی من، آنا با بازی شارلوت رامپلینگ و گابریل بیرن اولین کار فیلمساز جوان انگلیسی بارنابی ساتکومب (فرزند رامپلینگ) هم نمایش داده شد و جشنواره با نمایش فیلم سهم فرشتهها (کن لوچ) در بزرگترین سینمای روباز شهر به پایان رسید.