رامسر میزبان سومین دورهی جشنوارهی فیلمهای ویدئویی یاس بود و طبیعت زیبای مازندران اشتیاق میهمانان و فیلمسازان را دوچندان کرده بود. مراسم افتتاحیه متمایز از جشنوارههای دیگر، در حالوهوایی بهشدت سینمایی و دراماتیک برگزار شد؛ در بالای تلهکابین رامسر (معروف به بام رامسر) و در ارتفاع حدود هزار متری از سطح دریا که دید وسیعی نسبت به شهر و دریا داشت. با هوایی مهآلود که فضا را شاعرانه کرده بود و از مجری مراسم (محمد سلوکی) تا میهمانان سرشناس را تحت تأثیر قرار داده بود؛ از کتایون ریاحی، داود میرباقری و مجید مظفری تجلیل شد و کتایون ریاحی جایزهاش را به بنیاد خیریهی «کمک» تقدیم کرد. غیر از سخنرانیهای مرسوم دبیر جشنواره (حسین مسافرآستانه) و حجتالله ایوبی (رییس سازمان سینمایی) جوایز بخشهای اقلام تبلیغاتی و طرح فیلمنامه داده شد و با اجرای روزبه نعمتاللهی مراسم به پایان رسید.
اما هرچهقدر که مراسم، طرز میزبانی هتل رامسر و تورهای تفریحی - از کاخموزهی رامسر تا منطقهی کوهستانی جواهرده – خاطرههای جذابی برای میهمانان رقم زد، برنامهریزی جشنواره برای نمایش فیلم و اطلاعرسانی، اکثر حاضران را گلهمند کرد.
پیمان حقانی که با 316 در جشنواره حضور داشت میگوید: «اکثر فیلمها در شهرهای تنکابن و چالوس نمایش داده شد، اما امکانی برای بردن ما به این شهرها مهیا نشده بود و اکثر فیلمسازان هنگام نمایش فیلم خودشان در سالن حضور نداشتند و نتوانستند با مخاطبان فیلمها ارتباط حضوری برقرار کنند. از لحاظ اطلاعرسانی نیز کمتر در سطح شهر کار شده بود. اما کیفیت هتل و نحوهی برخورد دستاندرکاران جشنواره خیلی خوب بود.» مهرداد خوشبخت به عنوان تلهفیلمساز کهنهکار به این چالش اشاره میکند که چرا صرفاً جشنواره به یک میهمانی خوشرنگولعاب تبدیل شده و کمتر فضایی برای گفتوگوی فیلمسازان با همکاران و مسئولان طراحی شده است. بهروز سبطرسول که با هویت در بخش مسابقهی فیلمهای اول حضور داشت به گونهای دیگر به این ضعف اشاره میکند: «نقطهی ضعف جشنواره این بود که ستاد خبری جشنواره فقط به چهرههای سرشناس آن هم به شکل افراطی میپرداخت، در صورتی که چنین جشنوارهای باید به همهی فیلمسازان بخش مسابقه به یک نسبت نگاه کند و بستر لازم برای معرفی و شناخت آنان را برای مخاطب فراهم کند.»
مثل دیگر جشنوارهها در چند سال اخیر، نمایش فیلمها از یک ظهر شروع شد و تا ده شب ادامه داشت، اما طبق معمول فقط ساعتهای عصر استقبال خوبی داشت؛ از جمله از سوی دانشجویان رشتهی سینمای دانشگاه آزاد رامسر. کارگاههایی هم در این دانشگاه توسط مهرداد خوشبخت و رسول صدرعاملی برگزار شد. صدرعاملی که یکی از داوران بخش فیلمهای اول بود درباره فیلمسازی ویدئویی میگوید: «فیلم خوب ساختن خیلی سخت است. آدمها یا فیلمساز هستند یا نیستند. اگر باشند از دل هزارتوی مشکلات این عرصه، خودشان را بالا میکشند و موقعیتشان را به مخاطب تحمیل میکنند.» او درباره فیلمهای اثرگذار این بخش میگوید: «مردان آفتاب فیلم درخشانی بود که تهیهکنندهاش تلویزیون بود و اتفاقاً فیلم را خیلی دوست نداشت! اما به نظرم ساخت این گونه فیلمها به ارتقای کیفیت فیلمهای ویدئویی و در نتیجه ارتقای سلیقهی مخاطب کمک میکند؛ یا هویت که ساختار مستندگونهی خوبی داشت و فیلمساز در آن به زیر پوست شهر پرداخته بود. وظیفهی جشنواره این است که از این جور فیلمها حمایت کند؛ اینکه فقط محدود به نمایش فیلمها در تلویزیون باشیم به مشکل برمیخوریم. باید بستری برای ساخت این فیلمها مهیا شود.» صدرعاملی در کارگاه خود هم خطاب به دانشجویان گفت: «فعالیت در حوزهی سینما و فیلم ساختن در هر کجای دنیا کار سختی است. پس خود را بشناسید و دقت داشته باشید که میتوانید فیلمساز شوید یا نه؟ زمانی که ما فعالیت در حوزهی سینما را آغاز کردیم مشکلات زیادی وجود داشت، اما با جدیت ایستادیم و کار کردیم. پس منتظر معجزه و اتفاق عجیبوغریب نباشید تا اثری خلق کنید. مهم این است که دنیای ذهن خود را بررسی کنید و بر اساس آن جلو بروید.»
از یکی از داوران خارجی نیز نظرش را در این باره میپرسیم؛ خانم آنت اولسن (فیلمساز دانمارکی) که تا کنون سه بار نامزد دریافت جایزهی خرس طلایی برای فیلمهای بدبیاریهای کوچک، سرباز کوچولو و در دستان تو از جشنوارهی فیلم برلین شده میگوید: «امکانات میزبانی جشنواره و محیط رامسر خیلی خوب بود و دوست دارم که دوباره به ایران و این شهر سفر کنم. فیلمها نیز پتانسیل فراوانی داشتند که میتوان چند فیلم خوب از میان آنها انتخاب کرد.»
درباره فیلمها
یکی از ایدههای موفق فیلم زندهبهگور (محمدعلی جناب) رعایت درست تعلیق و گرهافکنی در داستان بود که در کنار بازی خوب بازیگران، در ردیف بهترینهای جشنواره قرار گرفت. جناب که تا پیش از این سابقهی دستیاری فیلمسازانی مثل فریدون جیرانی، مسعود کیمیایی و فرزاد مؤتمن را داشته، در این باره میگوید: «سعی کردم از هرکدام از این فیلمسازان نکات خوب را یاد بگیرم و اجرایی کنم. برعکس برخی از همنسلان خودم که فکر میکنند فیلمسازی عرصهی خودنمایی از نوع فرمگرایی کاذب است، به نظرم فرم و ساختار باید در جهت داستان و خلق معنا باشد تا با مخاطب ارتباط لازم برقرار کرد. بنابراین بازیگران یک فیلم هم میتوانند بیشترین تأثیر را در تعریف داستان آن داشته باشند. در فیلم اولم یعنی چرکنویس سعی کردم بازی متفاوتی از حامد بهداد بگیرم که به نظرم بهترین بازیگر نسل خودش است. در زندهبهگور نیز با پریناز ایزدیار و سعید راد سعی کردم بهترین همکاری را داشته باشم. مخصوصاً ایزدیار که باید دوگانگی شخصیت را حفظ میکرد و به نظرم کارش را عالی انجام داد و نامزد جایزه هم شد.»
علی انصاریان که سالها به عنوان بازیکن فوتبال فعالیت میکرد با دو فیلم به عنوان تهیهکننده و بازیگر در جشنواره حضور داشت. فیلمهای هدیه و سوختن که بیشترین جوایز را از آن خود کردند. از او که سابقهاش برای حضور در کارهای تصویری به سریال زیر آسمان شهر برمیگردد درباره نوع علاقهاش به سینما قبل از حضور در جایگاه سینماگر و برخورد سینماگران با او میپرسیم: «کمک سینماگران باعث شد بتوانم تا کنون شش فیلم بسازم که به مردم و جامعه نزدیک باشد. باید سعی کنیم از ساخت فیلمهای دمدستی و بهاصطلاح شونه تخممرغی پرهیز کنیم تا به شعور مخاطب توهین نکرده باشیم.» او میگوید وضعیت سینمای ایران را مطالعه کرده و نسبت به سینمای دنیا نیز شناخت دارد، مخصوصاً علاقهاش به فیلمهای قهرمانمحور که در سوختن نیز نمود دارد. از او درباره دلیل نرفتنش سمت فیلمهای ورزشی میپرسیم: «امکان ندارد سمت این فیلمها بروم چون تجربه نشان داده که هیچکدام موفق نبودند، برای اینکه کمتر به قواعد کلاسیک روایت در سینما پایبند هستند.»
سوختن که جایزهی بهترین کارگردانی را از آن بهرنگ توفیقی کرد، به مضمون تغییر زندگی و روابط آدمها در گذر زمان میپردازد. توفیقی درباره روایت کلاسیک فیلمش میگوید: «فیلمنامه تعیین میکند که چه روایتی داشته باشیم. سعی کردیم یک قهرمان به شیوهی روایت کلاسیک طراحی کنیم، هم برای ارتباط بهتر و بیشتر با مخاطبان فیلم و هم برای پایبندی به فیلمنامه و داستان.» او درباره جشنواره میگوید: «جشنوارهی یاس اجرای قابلقبولی داشت، مخصوصاً دعوت از چهرههای مختلف که جذابیت لازم را داشتند. شاید تنها اشکالش به متمرکز نبودن سالنهای نمایش فیلم برمیگردد که باعث شد کمتر گفتوگویی میان مخاطبان، خبرنگاران و عوامل فیلمها به وجود بیاید. اغلب خبرنگاران و میهمانان جشنواره به سالن نمایش در رامسر رفتند و کمتر به سالنهای چالوس و تنکابن مراجعه کردند.»
هویت (بهروز سبطرسول) که در بخش فیلمهای اول به نمایش درآمد، به لحاظ ایدهی مرکزی و پرداخت سوژه از فیلمهای جذاب این بخش بود که علاوه بر کسب جایزهی ویژهی صنف فیلمسازان در مراسم افتتاحیه، در دو بخش بهترین فیلم و کارگردانی هم نامزد شد؛ با ایدهای جسورانه که به استفادهی ابزاری از کودکان کار میپرداخت. سبطرسول درباره ایدهی کارش میگوید: «قرار بود مستندی درباره کودکان کار بسازم که با آشنایی با مهدی (قهرمان فیلم) جرقهی ساخت هویت شکل گرفت. بسیار تحت تأثیر زندگی آنها قرار گرفتم. مخصوصاً اینکه او در سیزدهسالگی هنوز شناسنامه نداشت. البته او در حرکات صورتش نیز یک تیک عصبی داشت که سعی کردم از آن در راستای شخصیتپردازی بهتر او استفاده کنم.» یکی از جذابیتهای هویت در لحن و فضای واقعگرایانهای بود که خلق کرده و بازی خوب بازیگران ناشناختهی فیلم بهخصوص بازی مادر کودک فیلم را میتوان به عنوان یکی از نقاط قوت فیلم مطرح کرد. سبطرسول که از سال 87 فیلمسازی را آغاز کرده، درباره بازیهای فیلمش میگوید: «به خاطر سبک واقعگرایانهی فیلم سعی کردم از نابازیگر استفاده کنم و اصلاً سینمای مورد علاقهام سینمای مستندگرایانه است. البته از بازیگران تئاتر هم استفاده کردم. سعی کردم هزینهی کارهای خودم را خودم تقبل کنم و از کسی سفارش نگیرم تا کاملاً مستقل باشم.»
مردی که لب نداشت (جابر مطهرزاده) داستان جوانی است که مادر مبتلا به آلزایمرش را در کویر گم میکند و تقابل او با محیط اطراف و همسرش در جستوجو برای پیدا کردن مادر اساس روایت را تشکیل میدهد. تا یکسوم انتهایی فیلم بهخوبی مخاطب را همراه خود میکند اما به خاطر شخصیتپردازی ضعیف در انتهای فیلم از رمق میافتد و توان اثرگذاری را از دست میدهد. از ضعیفترین فیلمهای این بخش میتوان به پاییز (عمار آقایی) اشاره کرد؛ فیلمی به نویسندگی فریدون حسنپور و با عواملی کاملاً حرفهای از پشت دوربین تا بازیگرانی مثل پژمان بازغی و مهران رجبی که خامدستانه و دمدستی ساخته شده بود. موضوع قاچاق چوب و مبارزهی قهرمان داستان در مقام جنگلبان که بارها استفاده شده در این فیلم بدون هیچ فرم و حرف تازهای ارائه میشود.
یکی دیگر از بخشهای جشنواره بخش طرح و فیلمنامه بود که نظرات رضا مقصودی را به عنوان یکی از داوران و رییس کانون فیلمنامهنویسان خانهی سینما جویا شدیم: «اتفاق مهمی که افتاده این است که نیروهای جوان زیادی وارد این عرصه شده و مشغول کار هستند. در این جشنواره توانستیم از میان سیصد اثر رسیده ده کار معتبر انتخاب کنیم. به اعتقاد من میتوان تغییراتی را مشاهده کرد. یکی از دلایل این تغییرات گسترش فضاهای آموزشی فیلمنامهنویسی در کل کشور است که رسانهها نیز به این گسترش کمک میکنند. در شهرستانها نیز اطلاعرسانی و آموزش بیشتر شده و میتوان به این تغییرات کمی و کیفی امیدوار بود.» نظر مهرداد خوشبخت به عنوان یک کارشناس و پیشکسوت این عرصه شاید برای دورههای بعدی راهگشا باشد: «شورای سیاستگذاری باید سعی کند از باتجربههای این عرصه کمک بگیرد و از همفکری آنها استفاده کند. در دنیا هم جشنواره را در یک جای خوشآبوهوا برگزار میکنند تا امکانات رفاهی برای ترغیب میهمان مد نظر قرار گیرد. اما متأسفانه این از حداقلهای یک جشنواره است و ما در همین حداقل متوقف شدهایم.» او درباره نگرش مدیران تلویزیون در یک دههی اخیر میگوید: «همیشه مدیران تلویزیون در امر ساختن تلهفیلم افراط و تفریط کردهاند. مثلاً زمانی گروهی آمدند در تلویزیون و گفتند که باید در طول سال حداقل چهارصد فیلم تولید کنیم و سیمافیلم و گروههای دیگر فعال شدند. اما در زمانی دیگر گروه جدیدی آمدند و گفتند که تلهفیلم مدیوم خوبی برای تلویزیون نیست! چرا کسی نگاهی میانه و معتدل به این عرصه ندارد؟ راه بهبود این است که فیلم تلویزیونی به میزان لازم تولید کنیم، مثلاً برای مناسبتهای مختلف مثل روز پدر که حداقل میتوان به تعداد صد فیلم در سال رسید.» او درباره کیفیت برگزاری جشنواره ادامه میدهد: «برگزاری جشنواره در شهرستان فقط هتل و دعوت از چهرههای سرشناس نیست، بلکه باید در شهر فضای جشنواره را مهیا کرد. حتی جشنوارههای درجهی چندم خارجی نیز هنگام برگزاری، کل شهر را رنگولعابی جشنوارهای و سینمایی میبخشند اما در رامسر کمتر چنین امکاناتی فراهم شد. حتی برای فیلمها یک جلسهی نقد و بررسی هم نگذاشتند که ما از نظرات مخاطبان یا دانشجویان فیلمسازی آگاه شویم.»
مراسم اختتامیه فضایی متفاوت نسبت به افتتاحیه داشت. از صبح شانزدهم مهر باران شدیدی شروع شد که تا آخرین ساعت همه نگران مشکلات برگزاری بیحاشیهی اختتامیه بودند. در پارکینگ هتل قدیم رامسر میزها چیده شد و برای هر میز چتری در نظر گرفته شد و زیر بارش شدید باران که گاهی حجم آن تا چند سانتیمتر میرسید، هنگام رفتوآمد یا بازگشت هر کدام از حضار به هر طریقی سعی داشتند که سالم به هتل برسند؛ مخصوصاً برخی که همان چتر بزرگ میزها را برای در امان ماندن از باران کندند و با خود بردند!
البته خوبی این باران شدید این بود که دبیر این دوره از جشنواره از سخنرانیهای خود پرهیز و طبق معمول به تشکر از مدیران و مسئولان سینمایی و استانی نپرداخت. البته مثل افتتاحیهی جشنوارهی بینالملل فجر طبع شاعرانهی ایوبی نیز گل کرد و درباره باران گفت: «خوب است که درباره باران بگوییم. باران لبخند آسمان است. باران حلقهای میان زمین و آسمان است. وقتی زمین به آسمان وصل میشود و بالا میرود خلق و خوی یزدان را میگیرد ولی پاکی خود را به رخ دیگران نمیکشد.» او البته از راهاندازی پنج سالن سینمایی در رامسر گفت! در این مراسم غیر از اهدای جوایز به عوامل فیلمها، از احترامالسادات حبیبیان با حضور خانوادهی داودنژاد تقدیر و همچنین یاد و خاطرهی انوشیروان ارجمند با حضور خانوادهاش گرامی داشته شد.
به این ترتیب سومین دوره در شرایطی به پایان رسید که در کل از نظر شرایط میزبانی از میهمانان و اصحاب رسانه، جزو بهترین جشنوارههای چند سال اخیر بود، اما از نظر توجه به فیلمها و فیلمسازان و خلق فضای تبادل تجربه میان آنها و مردم شهر، به نظر میرسد که راه دور و درازی در پیش رو دارد.