چشمانداز ۵۱۴
دال مثل دکتر: اگر کیارستمی تصمیم دیگری می گرفت... لیلی فتحی: «دکتر» یک پزشک جوان علاقهمند به فیلمسازی بود که تقریباً هیچچیز در مورد فیلمسازی نمیدانست. اما یک داستانگوی خوب و باعلاقه و پشتکار بود. یادم میآید از روز اول با نوشتن بیست طرح در هر جلسه شروع کرد. میگفت نمیتواند طرحها را به تصویر و فیلم تبدیل کند. هر طرح را در یک ورق مینوشت و زیر طرحهای مکتوبش، یک نقاشی از بخشی از آن طرح میکشید. وقتی دکتر از بچهها خواست که به جایش از طرحهایش فیلم بسازند...
مروری بر خبرهای مهر: حکم پوریا ذوالفقاری: ماه گذشته پر از خبرها و شایعههایی بود که فراتر از سینما، عرصهی فرهنگ و هنر را تحت تأثیر خود قرار دادند؛ از مشخص شدن نتیجهی بررسی پروندهی پزشکی عباس کیارستمی تا احتمال کنار رفتن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. با این حال خبرهای مربوط به صدور پروانههای ساخت و افزایش واضح تعداد تولیدهای سینمایی در آغاز نیمهی دوم سال نشان میدهد در هر شرایطی وضعیت و روند کلی سینمای ایران تغییر نمیکند و با وجود همهی تنشها و گرفتاریهای امسال و محدودیتهای...
احوالپرسی - فرشته صدرعرفایی: با تئاتر و دورتر به سینما عسل عباسیان: هم شد اما نهایتاً از جشن خانهی سینما جایزه گرفت. آیا بیشتر در انتظار سیمرغ نبود؟: «من کلاً منتظر هیچچیزی نیستم و هر اتفاقی بیفتد فقط خدا را شکر میکنم. اگر هم اتفاقی نیفتد، نه فکر میکنم بیعدالتی شده، نه تصور میکنم حقم خورده شده. همیشه قضاوت برای اعطای جایزه نسبی است و همهی کسانی که کاندیدای دریافت جایزه میشوند از دید من صلاحیت جایزه گرفتن دارند. خودم هم داور بودهام و میدانم چهقدر انتخاب یک نفر برای اعطای جایزه سخت است...
خاطرات سوزنبان جوان: گفتوگو با محمدرضا صمیمی بازیگر طبیعت بی جان پوریا ذوالفقاری: محمدرضا صمیمی وقتی این نقش را بازی میکرد و نخستین دیالوگهایش را جلوی دوربین میگفت، برای نخستین بار داشت سینما را تجربه میکرد. ولی تفاوت مهم او با دیگر بازیگران طبیعت بیجان سابقهی تئاتریاش بود. همین نکته انتخاب او را توسط شهیدثالث جالبتر میکند. صمیمی از قدیمیهای تئاتر استان گلستان است و هنوز هم میتوان گاهی او را در فیلمها و سریالها دید، ولی شاید بسیاری ندانند او...
گفتوگو با میلاد کیمرام:آهسته و پیوسته محسن جعفریراد: کیمرام به موازات کار در سینما، در سریالهای پرمخاطب نیز بازی کرده، از جمله نابردهرنج، بچههای نسبتاً بد و... این شبها هم سریال چرخوفلک را روی آنتن دارد. با کیمرام دربارهی تجربههایش در سینما و تلویزیون گفتوگو کردهایم. از بهترین بازیاش که طبق نظر منتقدان در ملکه بود تا دو فیلمی که روی اکران دارد؛ آبنبات چوبی و امکان مینا. این اولین گفتوگوی ماهنامهی «فیلم» با اوست و به همین دلیل...
بازگشت جان ویک: تلفیقی از جذابیتهای کهنه و نو شهزاد رحمتی: جان ویک (چاد استاهلسکی، دیوید لیچ، 2014) گرچه در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر با استقبال منتقدان روبهرو شد و فروش موفقی هم داشت، در ایران در حدی که شایستگیاش را داشت دیده و شناخته نشد. شاید یکی از دلایلش این باشد که برخی از سینمادوستان ایرانی دیگر حوصلهی دیدن کیانو ریوز را ندارند. البته باید اقرار کنم که علاقهی خاص بنده به این بازیگر بزرگ که از زمان تماشای سهگانهی ماتریس به اوج رسید همچنان پابرجاست و...
دیپالما، مستند نوآ بامباک دربارهی او: «خشم و عصیانی که دیگر نیست» شهزاد رحمتی: برایان دیپالما قطعاً یکی از پربارترین و خیرهکنندهترین کارنامههای حرفهای را در میان سینماگران همنسل خود دارد. او به واسطهی فیلمهای تحسینشدهای مثل خواهران (1993)، کری (1976)، انفجار (1981) و... بیش از هر سینماگری با هیچکاک مقایسه شد و حتی هیچکاک جدید لقب گرفت ولی دامنهی تأثیرپذیری و سلیقههای سینماییاش گستردهتر از این بود و از آبشخورهای متنوعی تغذیه میکرد: از سینمای فیلمسازان مدرن اروپایی مثل گدار و آنتونیونی گرفته تا...
جایگاه مبهم و مشکوک قهرمان در سریالهای عصر طلایی و دنیایی یکسانساز شهزاد رحمتی: بدیهی است که در پرداختن به موضوع پردامنهای مثل تحولات مثبت و مؤثر در عرصهی سریالسازی، باید با متمرکز شدن بر وجوهی خاص، دامنهی تحقیق را تنگتر کرد. موضوع اصلی این نوشته مهمترین این تحولات در عرصهی بسیار اساسی شخصیتپردازی، بهخصوص در پرداخت قهرمانان (و نیز شخصیتهای منفی) است. در میان عناصر اساسی تشکیلدهندهی اثری نمایشی از نوع سریال، مختصات و روحیات شخصیتها - و طبعاً بیش از همه قهرمان(های) اثر - شاید به نحوی محسوستر و گاه اصولاً شدیدتر، تحت تأثیر تحولهای اجتماعی، سیاسی و...
نگاهی به دو فیلم جدید دربارهی زندگی مسیح: یک دو میدان در پی عیسی براند... مهرزاد دانش: آنچه تا به حال در سینما دربارهی زندگی حضرت عیسی ساخته شده، عمدتاً شامل دوران پس از بعثت او روی تپهی جلجتا تا زمان به صلیب کشیده شدنش بوده است. در دو فیلم مسیحای جوان و برخاسته، ماجراهای قبل و بعد از این وقایع، مورد توجه قرار گرفته و یکی از عواملی که میتواند مخاطب را برای تماشایشان کنجکاو کند، همین خروج از دایرهی همیشگی روایتهای سینمایی در باب مسیح است. در مسیحای جوان...
روز استقلال: خیزش دوباره (رولند امریش): پیش از آنکه آنها حمله کنند... هوشنگ گلمکانی: نکتهی مهم و اساسی در پایان فیلم، یک پیام تازه در این ژانر از سینمای آمریکا است که آن هم با توجه به معادلات و فضای پس از یازدهم سپتامبر، معنا پیدا میکند. زمینیها ملکهی حملهکنندگان و بقیه نیروهای فضایی را از پا درمیآورند، ابزار آنها را نابود میکنند یا از کار میاندازند و سفینهی غولآسای اصلی هم که میگریزد، اما همه میدانند که آنها برای انتقام یا رسیدن به هدفهای مورد نظرشان برمیگردند. ولی...
من نرو هستم (رفیع پیتز): آمریکایی شدن، به چه قیمت؟ محمد حقیقت: فیلم از نظر بصری، بهخصوص در صحنههایی که در صحراها گرفته شدهاند، جذابیت بسیاری دارد، و در کنار آن، موسیقی فیلم با تکنوازی گیتار برقی ریس چتهم، در صحنههای مربوط به خاورمیانه، انتخاب هوشمندانهای است. دیالوگهای سربازان در صحنههایی که در انتظار موقعیت هستند تا حمله را شروع کنند، بسیار خوب نوشته شده و کمک بسیاری به شناخت این سربازان و احساسها و انگیزههایشان و...
گفتوگو با رفیع پیتز دربارهی فیلم تازهاشک دوست ندارم در آخر فیلم، نقطهی پایان بگذارم قصیده گلمکانی: فیلم در جشنوارهی برلین شرکت داشت که مریل استریپ هم جزو داورانش بود. واکنش او را نمیدانید؟ پیتز: واکنش شخص او را نه، ولی واکنش آمریکاییها اغلب برمیگشت به ملیت من و روی ایرانی بودنم تأکید میکردند. در صورتی که تمام فیلمهای من دربارهی شخصیتهایی هستند که جامعه با آنها مشکل دارد و اگر فیلم به طور اتفاقی دارد در مقطعی از زمان ساخته میشود که اتفاقهای سیاسی مهمی در حال رخ دادن است ربطی به کار من ندارد...
و دیگر هیچکس نبود (کرِگ ویوِیروس): زیر گنبد واژگون فلک شاهین شجریکهن: مثل اغلب تولیدات بیبیسی در سالهای اخیر، و دیگر هیچکس نبود هم سر و شکلی پاکیزه و تصویرهایی شیک دارد و صحنهپردازی و طراحی نور و حرکتهای دوربینش با دقت و توجه زیاد انجام شده است. بیشتر زمان سریال در فضاهای داخلی میگذرد و فراوانی نماهای متوسط و درشت باعث شده جزییات بازی بازیگران اهمیتی دوچندان بیابد، چون بیشترین بار حسی و عاطفی هر نما با تکیه بر چهره و اندام بازیگر...
شیون (نا هونگ-جین): همنوازی شبانهی ارکستر اوهام مسعود ثابتی: تکیه و تأکید بر عنصر «نگاه» در طول فیلم، و جسمیت یافتن و مادی شدن این عنصر در مقام یک امر متجاوز و پریشانگر، موتیف معنایی بنیادینی است که مدام در فیلم گسترش مییابد. از سوی دیگر به تبع آن، روند تبدیل تدریجی امر مادی به امر ذهنی و انتزاعی را میتوان تم بدیل و معادلی فرض کرد که همچون دو روی یک سکه، در کار برهم زدن نظم...
دگمهی مروارید (پاتریسیو گوزمان): ردی از گذشتهی ناتمام کیومرث وجدانی: فیلم تازهی پاتریسیو گوزمان در ردیف مستند قبلیاش دلتنگی برای نور قرار میگیرد و از لحاظ قالب و مضمون همان شیوه را پی گرفته است. مانند آن فیلم، دگمهی مروارید هم با پژوهشی علمی دربارهی راز کیهان و منشأ حیات آغاز میشود و به نقد قساوت نهفته در نظام دیکتاتوری حاکم بر وطن فیلمساز میانجامد. این بار موضوع کندوکاو علمی او آب است، اما...
چهلویکمین جشنوارهی تورنتو : طعم شیرین انتقام کوثر آوینی: وقتی من، دانیل بلیک تمام شد، خانمی که در ردیف جلویی من نشسته بود به آغوش دوستش پناه برد و زار زار گریه کرد. باور کنید اغراق نمیکنم. از همهجای سالن صدای گریه میآمد. موقع خروج از سالن اغلب تماشاگرها سعی داشتند با کسی چشم در چشم نشوند. سهم فرشتهها را یادتان هست که کن لوچ با چه تبحر غبطهبرانگیزی توانست اجتماع کوچک چند آدم کاملاً معمولی را تبدیل به یک تجربهی سینمایی دوستداشتنی، شیرین، خندهدار و بهیادماندنی کند؟ حالا استاد هشتادساله، تمام تواناییاش را به کار برده تا...
ضد نقد: چهگونه میتوان شاهکارهای تاریخ سینما را به شیوهای آشنا، دراز کرد؟ هوشنگ گلمکانی: همشهری کین (1941) نخستین فیلم اورسن ولز پس از چند سال تجربه در تئاتر و رادیو، یک جاهطلبی تمامعیار است که تمامی روحیهی سازندهاش و بهخصوص جلوهگری و تفرعن او را بازتاب میدهد. کمپانی آر.ک.ئو به اعتبار همان تجربههای تئاتری و رادیویی، امکان ساختن فیلمی پرهزینه و بلندپروازانه را برای جوانی 25ساله فراهم کرد که در طول زندگیاش با همان تبختر همیشگی به راهش ادامه داد و...
مروری گذرا بر چند نگرهی مرتبط با فلاشبک در تاریخ سینما: تصویرهایی در ذهن مسعود ثابتی: شاید بتوان گفت که تاریخ فلاشبک در فاصلهی سالهای 1902 تا 1985 بخش پیچیدهای از پیشرفتهای بسیار بزرگتر در تاریخ سینماست. به طور کلی در دستور زبان روایی امروز سینما، فلاشبک از مدتها پیش به تمهیدی پیشرفته در بازنمایی خاطرهها و رؤیاها و ذهنیات تبدیل شده است. همچنین الگویی پیچیده از تکامل تدریجی و تأثیر فلاشبک بر درام، نمایشنامه و ادبیات وجود دارد که به شکلی متقابل بر هم تأثیر گذاشتهاند...
سایههای موازی (اصغر نعیمی): وفا کن تا رها گردی ز دستم پوریا ذوالفقاری: اصغر نعیمی در همین راه میانه قدم گذاشته است. انتخاب ابوالفضل پورعرب هم این احتمال را تأیید میکند. او نویسندهی جوان و پُرشروشور سالهای دور و مرد مرموز و پریشان امروز است. سکوتش پردهایست افتاده بر جدال درونی و ترفندیست برای گریز از مواجهه با خود. از آن آدمهایی که دوست ندارند کسی یا چیزی آنها را یاد خودشان بیندازد. انتقام کارهای کرده و نکردهی خود را از دیگران میگیرند...
خطوط شکسته مسعود ثابتی: آنچه توجه به سایههای موازی و ضرورت درنگ بر آن را توجیه میکند، این است که اصغر نعیمی از پس سالها کار در عرصهی عملی سینما و در گذر از دو ساختهی پیشینش که دستکم با معیارهای سختگیرانه و حرفهای، از مصداقهای فیلم عامهپسند در جریان سینمای پس از انقلاب بودند، حالا انگار مسیر مطلوب و اصلیاش در سینما را یافته و سر در کار نوعی از فیلمسازی و کارگردانی نهاده که با دانستهها و اندوختههایش از سینما، سازگارتر و هماهنگتر است...
ملاحظاتی دربارهی «سایههای موازی» و سازندهاش: حرکت دوباره از آغاز هوشنگ گلمکانی: اصغر نعیمی از حیث اجرای داستان چند قدم از فیلمهای قبلیاش فاصله میگیرد. یعنی اصلاً وارد دنیای تازهای میشود که ربطی به آن فیلمها ندارد. با این حال، بیگانگی او با این فضای تازه باعث ناپروردگیهایی شده که رفعش نیاز به تجربهی بیشتر دارد. مثلاً اینکه وقتی با ردوبدل شدن یک لیوان آب در یک نمای بسته میتواند بهخوبی حس مورد نظرش را القا کند، یا همان سکانس مورد اشارهی صحبت فرهاد با دختر...
گفتوگو با اصغر نعیمی دربارهی «سایههای موازی» : آرمانهای فراموششدهی یک عتیقهفروشِ دلباخته شاهین شجریکهن: سایههای موازی سومین فیلم سینمایی او یک عاشقانهی آرام است که داستانی از فئودور داستایفسکی را دستمایه قرار داده و فیلمنامهاش را همکار سابق دیگرمان سعید عقیقی نوشته که به عنوان نویسندهای خاصپسند و سختگیر شهرت دارد. حضور دو بازیگر سرشناس چون ابوالفضل پورعرب و شهاب حسینی در نقشهای اصلی و داستان جذاب فیلم از جمله امتیازهای آن است، اما قطعاً باید برای کارگردانی نعیمی حسابی جداگانه باز کرد...
گفتوگو با ابوالفضل پورعرب: زمان پریدن رسیده بود پوریا ذوالفقاری: اصغر نعیمی در سایههای موازی نقش مردی میانسال را به پورعرب سپرده که شاید مناسبترین نقش برای این دوره از زندگی اوست. پورعرب در گفتوگوی دو سال پیش از دشواریها و تنهاییها و دردهایش گفت ولی حالا از تحلیل نقش و نگاهش به شخصیتی که بازی کرده و دلیل رد و قبول پیشنهادهای دیگر میگوید. این یعنی دوران جدیدی برایش آغاز شده است. یعنی پورعرب بازگشته و...
گفتوگو با سمیرا حسنپور: نقشهایی را دوست دارم که از من دور باشند محسن جعفریراد: سمیرا حسنپور (متولد 1363 در تهران) بازیگر گزیدهکار و خوششانسی است. گزیدهکار از این جهت که ده سال از اولین بازی حرفهایاش میگذرد، اما فقط سه فیلم و یک سریال کار کرده و خوششانس به خاطر اینکه در گام اول برای بازی در تئاتر، با بهرام بیضایی کار کرده، در تلویزیون با سیروس مقدم و در سینما هم اولین کارش با سامان سالور بوده و همکاری با بازیگرانی چون نیکی کریمی، شهاب حسینی، ابولفضل پورعرب و...
آی آدمها (رخشان بنیاعتماد): ...اما آدمی چارهساز است عقیل قیومی: نکتهی مهم دیگر در فیلم این است که به نظر نمیرسد کارگردان دخالتی در روند ماجراها و قصهی پرغصهی آدمهای فیلمش داشته باشد و بسیار منتظر مانده تا انبوهی از لحظههای ناب انسانی را شکار کند ولی در آن مستند قدیمی انگار جاهایی آدمها به بازی گرفته شدهاند. کارگردانِ آی آدمها تا اندازهای که مجاز مینماید وارد حریم آدمهای فیلمش میشود و...
ناردون (فریدون حسنپور ): تعطیلاتروها، سینماروها دامون قنبرزاده: حسنپور تلاش میکند با ساختن موقعیتهایی، طنز کمدی موقعیت خلق کند و تنها به دیالوگ متکی نباشد که یکیدوجایی موفق میشود، مثل آنجا که قرار است کلشکور را با تور ماهیگیری از رودخانه بیرون بکشند اما به جای او، ماهی به تور صیادها میافتد، یا کل سکانس قرار دادن جسد کلشکور در وان پر از یخ...
پشت در خبری نیست (شبنم عرفینژاد): پشت سر خبری هست پوریا ذوالفقاری: فیلم محصول سال 88 است. دیر اکران شده و قاعدتاً باید با اغماض سراغش برویم. ولی راستش با وجود این وقفهی طولانی بین زمان تولید فیلم و زمان اکرانش، نکتهی ازمدافتادهای در فیلم نیست. امتیازهای فیلم به جای خود ولی ایرادهایش ربطی به کهنگی ندارند. اصلاً موضوع فیلم و ساختار روایی فیلمنامه طوریست که گذر زمان رنگورویش را نمیبرد...
ربوده شده (بیژن میرباقری): گزارش ربوده شدن یک لپتاپ سعید قاضینژاد: ربودهشده تا جاهایی خوب پیش میرود. موضوعش بهروز است و جای کار بسیاری دارد اما همین موضوع حفرههایی هم دارد که از همان مراحل نخست نوشته شدن فیلمنامه دستوپای نویسنده را بسته است. شاید بگویید همین مسأله مهمترین دلیل برای دیگر نویسندگان و کارگردانان است تا اصلاً سمت ساخت چنین سوژهای هم نروند. ما هم در پاسخ باید بگوییم...
صفحهی حوادث ریحانه عابدنیا: اشکال اول در شروع فیلم است. در دنیای امروز و با گسترش بیمهار شبکههای مجازی و نشریههای زرد و شایعههای مدام و بیشمار، انتشار چند عکس شخصی از یک بازیگر، یا دستنوشتهها و مصاحبههایش چیزی نیست که دلیل قانعکنندهای برای آشفتگیهای واکنشی بعدی و شکلگیری یک داستان درگیرکننده باشد. مگر اینکه...
اینجا کسی نمیمیرد (حسین کندری): هرکه را افزون خبر جانش فزون مسعود ثابتی: پیش از آغاز به گفتن از مرتبه و جایگاه فیلم و اشاره به نارساییهای آن و ندانمکاریهای سازندهاش، اشاره به نکتهای را بسی مبرمتر و مهمتر میدانم، و آن ضرورت ساخته شدن فیلمهایی از این جنس و از این دست در سینمای ایران است. فیلمی مثل اینجا کسی نمیمیرد، گذشته از ابتلا به آفت عمومی و مشترک اکثریت فیلمهای سینمای ایران در عرصههای نگارش و تولید و تهیه و کارگردانی است، و...
متولد 65 (مجید توکلی): ترکیب همدلیبرانگیزی از صداقت و شفقت و دروغ! هوشنگ گلمکانی: متولد 65 فیلم امیدوارکنندهای برای کارگردان جوانش و همچنین فیلمنامهنویس آن است. برای دو بازیگر جوانش هم یک موفقیت است. مهمترین مشکل نگارنده با فیلم، موسیقی سانتیمانتال آن است، در حالی که فیلمساز در استفاده از موسیقی فیلمنامهای برعکس (و درست) عمل کرده و پخش موسیقی قصهی عشق به عنوان موسیقی داخل آسانسور در چند موقعیت تنشزای فیلم...
گفتوگو با مجید توکلی، کارگردان «متولد 65»: بازی بچههای دههی شصت محسن جعفریراد: متولد 65 یکی از فیلماولهای موفق جشنوارهی فجر اخیر بود. مجید توکلی کارگردان جوان این فیلم که تجربههایی در زمینهی فیلم کوتاه و مستند دارد با ساخت این فیلم توانست توجه برخی منتقدان را جلب کند و شروع قابلقبولی در کارنامهاش رقم بزند...
خشکسالی و دروغ (پدرام علیزاده): درون آینهی روبهرو چه میبینی مازیار فکریارشاد: خشکسالی و دروغ نمایشنامهای دشوار برای اقتباس سینمایی است. طراحی مینیمال صحنه و میزانسن حداقلی متن در اجراهای صحنهای، نخستین چالش پیش روی فیلمنامهنویس (ظاهراً خود یعقوبی) است. این طراحی موقعیت و صحنهی مینیمال و در عین حال فضاهای خالی میان دو پرده از نمایش، در یک فیلم سینمایی قابل بازتولید نیست و باید تمهیدهایی مناسب برای پر کردن این فضاهای خالی اندیشیده شود...
گشر (وحید وکیلیفر): فیلمدرمانی نیما عباسپور: نخستین فیلم بلند وحید وکیلیفر، گشر، از این لحاظ فیلمی قابلاحترام و دیدنی است. از آن فیلمهایی است که قطعاً علاقهمندان جدی سینما که فیلم دیدن را نوعی آیین میدانند از تماشایش لذت میبرند. گشر در نگاه تماشاگر بیحوصله و خوگرفته به فیلمهای سرگرمسازی، فیلمی سخت، کند و خستهکننده است اما همان طور که اشاره شد، امروزه فیلم دیدن جدا از بخش سرگرمی و تفریح بدل به آیینی شده که...
اوضاع نقد فیلم، این روزها: قلمرنجش احمد طالبینژاد: هیچ فکر کردهاید جوانی که سالها پیش وارد عرصهی نقد و نوشتار سینمایی شد و خیلی زودتر از آنکه فکرش را میکرد به شهرت رسید و شد کارگزار برخی تهیهکنندگان و فیلمسازان و با نقدهای تند و تیز بر فیلمهای غیرتجاری اسم و رسمی در کرد و در کمتر از پنج سال صاحب ملزومات یک زندگی مرفه در تهران شد، حالا کجاست؟ من هم نمیدانم و نمیخواهم بدانم، ولی این را میدانم که او هم قربانی بلندپروازیهایش شد و...
نگاهی به موسیقی چند فیلم: آشتی با موسیقی متن سمیه قاضیزاده: طی حداقل چهارپنج سال گذشته بارها از بحرانی که گریبان موسیقی فیلم ایران را گرفته نوشتهایم. از اینکه تا چه اندازه هم کمیت و هم کیفیت موسیقی فیلم در ایران نحیف و ضعیف شده است. نه کارگردانهای نسل جدید رغبتی به استفاده از موسیقی بجز روی تیتراژ دارند و نه علاقهای به حضور موسیقی متن و نه آهنگسازان ملودیها یا موتیفهای بهیادماندنی میسازند که بشود حداقل تا بیرونِ سینما آن را در ذهن نگه داشت، دیگر چه رسد به...
«فروشنده» از نگاه آخرین بازیگر نقش ویلی لومان: قد خمیدن از سنگینی یک عمر خواستن و نرسیدن حمیدرضا آذرنگ: در بیشتر نقطهنگاهها و نقدهای نوشتهشده بر فروشنده، به نبود ارتباط بین فیلم و نمایشنامهی آرتور میلر اشاره شده و تنها دلیل ربط دادن این اثر را وجود گروه نمایش و واقع شدن رویدادها در فضایی تئاتری میدانند، در حالی که درهمتنیدگی این دو اثر چنان متبحرانه و ظریف شکل گرفته که قابلستایش است. روایت اصغر فرهادی از بحران هویت و جامعهی کارگرکُش صنعتزدهی دههی 1930 آمریکا تا ...
خداحافظ مورینیو رضا کاظمی: در این بلبشوی جهانسومی چیزی که گم میشود لذت ناب سینماست، لذت ناب درام؛ همان ساحتی که مصاحبههای سالهای پیشین فرهادی بر آن جولان میداد. آنوقتها او از ارادتش به سید فیلد میگفت و در جایگاه یک درامنویس آشنا با هنر نمایش سخن میراند. اما امروز خود فرهادی (چه در متن و چه در سخنوریهای پرشمار فرامتن) به بازیای تن داده که از سوی مخالفان ایدئولوژیک سرسختش ترتیب داده شده است. آنها حالا...
ارجاعهای فرهادی و گفتوگوهای بینامتنی: چهگونه فرهادی از خود جا ماند؟ بهزاد عشقی: این سؤال مطرح است که چرا فرهادی فیلمنامهی حقایق... را احضار کرده است؟ به نیت بازخوانی مجدد؟ با این هدف که نوعی همسانی بین جامعهی دیروز و مناسبات اجتماعی امروز پدید آورد؟ به این قصد که تحولهای اجتماعی را از گذشته تا امروز دنبال کند؟ فرهادی خود گفته که موقع نوشتن فروشنده اشرافی به این فیلمنامه نداشته است. خودآگاه یا ناخودآگاه، فیلمنامهی حقایق... چه از نظر داستانی چه به لحاظ اجتماعی، و بهخصوص...
عناصر ساختاری و روایی سینمای فرهادی با تمرکز بر «فروشنده»: کشیدههای کشنده محسن جعفریراد: در فروشنده دیگر از قانون خبری نیست. قانونی که در جدایی... حضور پررنگی داشت، به خاطر روحیات رعنا حذف میشود. مرد راننده ابتدا رعنا را قربانی میکند و بعد قربانی انتقام عماد میشود. اگر در دادگاه جدایی... تعامل متهم و شاکی را برای لحظههایی شاهد بودیم، در فروشنده شاکی (رعنا) خواستار بخشش متهم است که این رویکرد، نگاه انسانی و صلحجویانهی فرهادی را نشان میدهد...
تصویر خانه و خانواده در آثار اصغر فرهادی: شیشههای شکسته میلاد دارایی: در تداوم رابطهی معنادار میان خانه و ساکنان آن در این فیلمها، شخصیتها نیز معمولاً لباسهای آراسته و زیبایی به تن ندارند، رنگهای تیره یا مات در پوشششان غلبه دارد و حتی رنگهای شادی مثل روسری قرمز رعنا در روز اسبابکشی، به رنگهای تیرهی اواخر فیلم در خانهی ویرانشده میرسد. و این تیرهپوشی پایانی، همان چیزی است که در دربارهی الی... و جدایی... هم دیده بودیم: مرگ الی در اولی و مرگ پدر نادر در دومی...
تلخیهای بیپایان علی فرهمند: شباهت نمایشنامهی مرگ فروشنده نیز با فروشنده، شباهتی مضمونی است. در نمایشنامهی آرتور میلر ازهمگسیختگی، زندگیِ رو به زوال و پایان «رؤیاهای آمریکایی» و مسخ تدریجی طبقهی متوسط، معلولی است بر علت ماتریالیسم. در فروشنده نیز زمانی که تمام اهل ساختمان، خانه را به علت تخریب ترک میکنند، دوربین از پشت پنجرهی شکسته، لودری مشغول به خاکبرداری را نشان میدهد. نقد جامعهی مدرن تقریباً بنمایهی اصلی آثار اکثر فیلمسازان کنونی است و...
بازیگری در «فروشنده»: و باقی سکوت... امیرعطا جولایی: شیوههای فرهادی برای بدیهی نمایاندن بازیگری در فیلمهایش را مرور کنیم: ماسکه کردن بازیگر با شخصیت روبهرو یا ابزار صحنه (که مثل یکی از سه مورد چارهجویی برای تماس بازیگران نقش زن و شوهر در فروشنده حاصل درخشانی داشته)، استفاده از جای دوربین برای دور شدن از نماهای واکنشی مرسوم (برای مثال در جایی که باید خشم عماد را از برخورد اولیای مدرسه ببینیم)، حائل قرار دادن پنجره و سطحی شیشهای (بهویژه در جدایی... و فروشنده) و بالأخره...
گفتوگو با حسین جعفریان: سرکشی دوربین به تمام زوایای صحنه آذر مهرابی: با چه وسایل و تمهیدهایی دوربین روی دست کار کردید؟ جعفریان: از هیچگونه وسیلهی کمکی استفاده نکردیم. فیلمبرداری روی دست پیمان شادمانفر فوقالعاده است. در بعضی نماهای طولانی او در حالی که بدون هیچ وسیلهی کمکی دوربین را بر دوش داشت چند طبقه از پلهها پایین میرفت و بالا میآمد بدون قطع نما. فکر میکنم تعداد فیلمبردارهایی که میتوانند تحت چنین شرایطی کار کنند و تصویرهای بدون عیب و نقصی ارائه دهند خیلی زیاد نباشد...
چهارراه حوادث: اندر فواید جابهجایی وزرا هوشنگ گلمکانی: ...از طرف دیگر با برگزار نشدن کنسرت در مشهد و قم و روی پرده نرفتن رستاخیز و پخش تیزر فیلمهای ایرانی در شبکهی جِم و ابراز ندامت از برخی تصمیمهای متخذه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گفته شد که وزیر ارشاد فعلی قرار است جایش را به وزیر ارشاد بعدی بدهد تا وزیر ارشاد بعدی با اتخاذ تدابیر مناسبتری جهت راضی کردن اصولگرایان، از تنش موجود میان دو طرف بکاهد. در عین حال الیاس حضرتی که... |