پرهیز صرف از بهکارگیری کلیشهها (در همهی شاخههای هنر و در اینجا موسیقی فیلم)، اگر آگاهانه نباشد، گاه به نتایجی بدتر از کلیشهای شدن کار منجر میشود. فیلم ابرقهرمانی انتقامجویان، نمونهی بسیار خوبی از کاربرد صحیح کلیشهها و الگوهای امتحانپسدادهی همیشگی است که به دلیل استفادهی دقیق و حسابشده، کماکان نتیجهبخش و دلنشین هستند. فیلم، نمونهی کامل یک فیلم ابرقهرمانی است. موسیقی این قبیل فیلمها اغلب بر حالوهوا و جنسی مشخص، استوار بوده است: موسیقی ارکسترال با بهرهگیری از همهی امکانات همهی سازهای ارکستر سمفونیک. موسیقیهایی که در همراهی کامل با موقعیتها و داستان فیلم ساختهشدهاند و در بسیاری از صحنهها به شکلی کاملاً مستقیم به شکلگیری درست موقعیتهای داستانی، کمک میکنند (بهخصوص در سکانسهای اکشن و پرهیجان). موسیقیهایی بسیار پرخرج و عظیم که با بهترین امکانات و افراد، ظبط و میکس میشوند. موسیقی انتقامجویان هم، با تفاوتهای بسیار کمی، از همین الگوها تبعیت کرده و در ردهی همان موسیقیها قرار میگیرد. اما چهگونه است که این کاربرد بهظاهر کلیشهای، همچنان جواب میدهد و آزاردهنده نمیشود؟ پاسخ این پرسش در عواملی فراتر از کیفیت موسیقی و ضبط آن نهفته است و یکی از مهمترین آنها، درک درست همهی افراد دخیل و بهخصوص کارگردان، تهیهکننده و آهنگساز از کاری است که انجام میدهند. آهنگسازی که برای یک فیلم ابرقهرمانی موسیقی میسازد، بهدرستی از زیروبم اینگونه فیلمها و داستانها آگاه است و میداند که موسیقی این نوع آثار، با وجود ضرورت به عظیم و باشکوه و تا حدی حجیم بودن، در نهایت یکی از اجزای جدانشدنی فیلم است که باید کاملاً بر پایهی سکانسها و دیالوگها ساختهشده و پیش برود و به معنای واقعی کلمه نباید «شنیده شود». در انتقامجویان، موسیقی چنان در تصاویر حلشده که توجه به آن در بطن داستان پرهیجان فیلم، کار دشواری است. در واقع موسیقی در این فیلم، چیزی است شبیه به صداهای محیطی همیشگی این نوع فیلمها. صدای انفجارهای مهیب، صداهای گوناگون و فانتزی سلاحها و ابزارهای فوقپیشرفته و همچنین صداهای محیطی اغراقشده و پرطنینی که بهخصوص در جاهایی مانند محل استقرار افراد و نیروهای داستان روی تصاویر قرار میگیرد. موسیقی هم، بهدرستی، در لابهلای این صداها شنیده میشود و با وجود آنهمه امکانات ارکستر و پارتیتورهای پیچیده و اجرای عالی گروه نوازندگان، ساز جداگانهی خودش را نمیزند و کارش را به عنوان یکی از عناصر صوتی فیلم به بهترین شکل انجام میدهد. این درست برخلاف کار بسیاری از آهنگسازان- بهخصوص در سینمای ایران- است که سعی دارند موسیقیشان، به هر قیمتی، به صورت جداگانه هم جلوه کند و شنیدهشود (بهخصوص اگر امکان استفاده از ارکستر سمفونیک باشد که در اینصورت، موسیقی فیلم به یک سمفونی جداگانه و بیربط به فیلم تبدیل میشود!). به این ترتیب مخاطب با تماشای انتقامجویان، غرق در داستان فیلم میشود، کودک درونش برانگیخته میشود و همراه با شخصیتهای محبوبش به جنگ مهاجمان میرود و زمین را از نابودی نجات میدهد. مخاطب در صحنههای حاوی انفجارهای عظیم یا نابودیهای گسترده، همراه با اوج گرفتن موسیقی و برجستهتر شدن نقش سازهای بادی برنجی، هیجانزده میشود و در صحنههای غمگینتر فیلم، از طریق موسیقی آرام و نرمی با رنگآمیزی سازهای زهی، احساساتی میشود. همهی اینها هم آنقدر نامحسوس و ناخودآگاه شکل میگیرد که بعید است خود مخاطب متوجه این تأثیرها بشود. مثل همهی عوامل دیگر کار، از فیلمبرداری و تدوین گرفته تا بازیها و نور و صدا و... که همه در تلاش هستند تا در نهایت، مخاطب را با داستان و حال و هوایش همراه کنند، تا جایی که احساس کند کتاب مصوری از همان مجموعههای معروف را در دست گرفته و با لذت میخواند و ورق میزند.
|