کاهانی با آدم (1385) که داستانش درباره مردم روستایی بهنام «عیشآباد» که در بیستسال گذشته فرشته مرگ سراغ آنها نیامده است و از فیلم اولیهای خوب بیستوپنجمین جشنوارهی فیلم فجر محسوب میشد، نشان داد که کارگردانیست با نگاه متفاوت. او پس از دومین فیلمش، آنجا (1387) راهش را یافت و وارد سینمای اجتماعی ویژه خود شد. سینمایی که تلاش دارد به عمق معضلات اجتماعی بپردازد و چهرههای دردمند را در بستر خاص خود از دل جامعه جدا و روی پرده نقرهای به سوی روح و روان مخاطب پرتاب کند. سینمایی که تا مدتها پس از نمایش ذهن تماشاگر را درگیر خود میکند. چنین نمایشی از مسائل جامعه و تلخیهایش در سینمای ایران کمتر به یاد میآوریم، تلخیهایی که گاهی با شیرینیهایی نیز توام بوده، اما واقعیت این است که با عطارانش هم در این سینما نمیتوان لبخند به لب آورد و غم از سر و روی سکانسهای طنزش میبارد. کاهانی با بیست (1387) وارد دنیای آدمهای تنها و قابل لمسش شد و با هیچ (1388)، اسب حیوان نجیبی است (1389) و بیخود و بیجهت (1390) به سینمایش جلای ویژهای بخشید و سینمای اجتماعی منحصر به خود را از جامعه معاصر ترسیم کرد. سینمایی که اکنون قهرمانهایش و فضایی که در آن تنفس میکنند بدون سیاهنمایی کاذب امضای کاهانی را با خود دارند. سینمایی که با دیالوگهای منحصر به فرد و شخصیتهای به یاد ماندنی از مولفههای فیلمسازی است که مابهازایی در سینمای ایران ندارد و جنس سینمایی و کارگردانی را به یاد تماشاگر نمیآورد. و البته گاهی هم همین دیالوگها و «آداب» مخصوص قهرمانهایش برای او نیز دردسر ساز شد، تا جایی که استراحت مطلق در جشنوارهی گذشتهی فیلم فجر بهنمایش درنیامد. فیلمی که میتوان از آن به عنوان بهترین و تاثیرگذارترین اثر کاهانی نام برد. اثری که قصه سادهاش را از آغاز تا پایان دنبال میکند و با ریتم درخشانش میتواند تماشاگرش را بارها به تماشای دعوت کند. استراحت مطلق هم بر خلاف نامش و همچون دیگر اسامی ساده و خوش آبورنگ و البته گاهی متناقض با مضمون در بیست، هیچ، اسب حیوان نجیبی است و بیخود و بیجهت بر بستری از تنهایی و زخمهای شخصیتهایش بنا شده است. با این تفاوت که این بار زن در آثار کاهانی به شدت در مرکز توجه و هدف هجوم جامعه مرد سالار فضای قصه قرار گرفته است. اینجا، استراحت آن هم از جنس مطلقش برای زن، به مفهوم مرگ است. اگرچه نمایش تصادف ابتدایی فیلم را به شدت زائد میدانم که قرار نبود پایان فیلم بیخود و بیجهت لو برود، اما پس از نقش بستن تیتراژ و نام فیلم بر تصادف، بیشتر با معنای «استراحت مطلق» آشنا میشویم! استراحت در آغاز و پایان فیلم دو مفهوم کاملا متضاد و زیبا دارند و بر خلاف ابتدای فیلم، در پایان بدون نمایش دوباره تصادف این بار مردها در استراحت مطلق هستند، حامد بساط شام را آماده میکند، داود درحال تماشای سریال به تخمه شکستن مشغول است و «سبیل» به سیگار کشیدن بر تراس آپارتمانش. و تازه هر سه در طول فیلم نیز درحال فراهم کردن اسباب استراحت هستند. سبیل که سنگ توالت برای Rest Room میفروشد، داود که به نصب و راهاندازی ماهواره مشغول است و حامد که به قول دوستش در همه عمرش پنج میلیون درنیاورده! اما با همه انواع و اقسام این استراحتها، این تنهایی و گرفتاری و فشار و بدبختی و نهایت مرگ است که فرصتی را برای استراحت فراهم نمیکند. اما در تضاد با نام فیلم و معناهای متفاوت مفهوم «استراحت مطلق»، تهاجم در طول فیلم شکل عریانی گرفته و فقط مختص زنان قصه هم نیست. سمیرا همسر سابق حامد مدام از سوی او تحت تعقیب و فشار است و بیشترین هجمه علیه او است. و تازه نه فقط از سوی حامد بلکه به شکلها و نگاههای دیگر از سوی داود و سبیل. دیگر زن فیلم، رضوان، هم به گونهای دیگر تحت آزار روحی روانی شوهرش است؛ با توهینهای پیاپی داود که در روز روشن دنبال سمیرا افتاده. و بعد خود حامد که توسط خودش و دیگران خورد و شکسته میشود. استراحت مطلق هم مانند دیگر فیلمهای کاهانی سرشار از بازیهای خوب است. ترانه علیدوستی و بابک حمیدیان که مثل همیشه در خدمت فیلم هستند و رضا عطاران جلوههای تازهای از هنر منحصر به خود را به نمایش گذاشته. اما چهره شاخص فیلم مجید صالحی است که شاید نقش پررنگی در فیلم نداشته ولی آنقدر خوب است که به شدت در فیلم به چشم میآید و بازی او در کنار حضور درخشان، فریده فرامرزی و امیر شهاب رضویان، استراحت مطلق را حداقل از کسب جوایز بهترین بازیهای جشنواره محروم کرد. وقتی در جشنواره تسالونیکی(٢٠٠٨)فیلم آنجا را دیدم، جوری بیرون آمدم که کاهانی را نبینم! روز بعد در «ویدیو روم» جشنواره مشغول تماشای فیلمی بودم که دیدم کسی از پشت صدایم کرد، کاهانی بود. گفت: فهمیدم فیلم را دوست نداشتی، اما فیلم تازهام را ببین، مطمئنم فیلم را دوست خواهی داشت. این را با یک اعتماد به نفس خاصی گفت، مثل کسی که راهش را یافته... میدانست بیست، میگیرد!
|