برخی از گونهها در سینمای ایران نتوانستند موفقیتی نزد مخاطبان کسب کنند که گونهی تریلر روانشناختی یکی از آنهاست. در سینمای بعد از انقلاب و در همان سالهای ابتدایی ذائقهی تماشاگران به سوی سینمایی سوق داده شد که بنا بود همه چیز از واقعیت و واقعیتگرایی داشته باشد. شاید بر همین اساس بود که آثاری مانند میراث من جنون (مهدی فخیمزاده، 1360) یا اشباح (مرحوم رضا میرلوحی، 1360) در آن سالها با استقبال تماشاگران روبهرو نشدند. سالها بعد از آن نیز آثاری مانند شاید وقتی دیگر (بهرام بیضایی، 1366) نیز چنین سرنوشتی پیدا کردند.
ساحره (داود میرباقری، 1376) با چنین پسزمینهای ساخته شد و به طور طبیعی با استقبال مواجه نشد. تماشاگر ایرانی به دلیلی که گفته شد، ترجیح داد یا سراغ فیلمهایی سراسر حادثه برود یا دور آثاری را خط بکشد که بنا بود قهرمانانش در درون با خودشان درگیری داشته باشند و فضای سنگینی بر فیلم حکمفرما باشد. ساحره جدای فضای سنگینی که دارد و قهرمانی که ندارد، به لحاظ روایی نیز دچار افتوخیزهایی است که تماشای فیلم را دشوار میسازد.
رعنا (ویشکا آسایش) بازیگر تئاتر در گروهی به سرپرستی مستوفی (مجید جعفری) و بازی همسر مستوفی (اکرم محمدی) قرار است نمایشی را اجرا کنند. بهرام رفعت (محسن شاهابراهیمی) دوست مستوفی در این جلسه حضور دارد و در یک مهمانی که برای اعضای گروه برگزار کرده است از رعنا تقاضای ازدواج میکند. بهرام رفتار چندان متعادلی با مادرش (فریده سپاهمنصور) ندارد و تمام زندگیاش در عروسکی خلاصه میشود که یادگار سالهای تحصیل در فرانسه است. رعنا به وجود عروسک پی میبرد و آن را حریفی برای خودش به حساب آورده و سعی دارد مانند عروسک رفتار کند تا بهرام از او خوشش بیاید. سرانجام بهرام در حالتی هیستریک عروسک را از بین میبرد و رعنا خانهی او را ترک میکند.
فیلم، برداشت مستقیمی از داستان عروسک پشت پرده در مجموعه داستان سایه روشن اثر صادق هدایت است اما در تیتراژ پایانی اشارهای به نام نویسنده نشده است؛ همچنین پژواکهایی از روانی (آلفرد هیچکاک، 1960) و کلکسیونر (ویلیام وایلر، 1965) را در فیلم میتوان یافت. پرخاش بهرام به مادرش در شب عروسی و سپس اشاره به کلکسیون پروانههای پدر بهرام و اینکه رعنا پروانهای صید شده است، راه به درونمایههایی از دو فیلم یادشده میبرند اما در بافت فیلم ابتر میمانند و بهرام نمیتواند مانند نورمن بیتس (آنتونی پرکینز) و فردریک کلِگ (ترنس استامپ) رفتار کند که بازمیگردد به فقدان شخصیتپردازی بهرام که در طول فیلم تقریباً برای ما ناشناخته میماند که بازی شاهابراهیمی هم در گنگی شخصیتی که بازی میکند، بیاثر نیست. او حملهی شدیدی به مادرش میکند اما در طول فیلم گاهی مدتها خبری از مادرش نیست و ما دلیل رفتار خشن او با مادرش را بهدرستی متوجه نمیشویم.
او نسبت به رعنا و عروسک هم رفتارهای تناقضآمیزی دارد. از یک سو عروسک را ساحره میداند و آن را مسئول مرگ فرزند بهدنیانیامدهاش میداند اما از سوی دیگر مسحور آن است و هم رعنا را دوست دارد و هم نسبت به او رفتار تندی دارد. شاید بزرگترین شکافی که در فیلمنامه ایجاد میشود و هرگز شاهد پُر شدنش در طول فیلم نیستیم، رفتارهای شخصیت رعنا است که در واقع شروع نقطهی عطف فیلم را میزند؛ آنچه فیلم از شخصیت رعنا برای ما ترسیم میکند، زنی است پرجنبوجوش و واقعگرا با سابقهی بازی در تئاتر و زنی که سرشار از تناقضهای رفتاری است که یک نمونهاش پذیرفتن پیشنهاد ازدواج با بهرام است، بیآنکه او را بهخوبی بشناسد. میزانسن صحنهی مهمانی و سپس شب عروسی که رعنا سراپا شادی است و حتی پیانو مینوازد، رفتارهای نامتعارف رعنا را تشدید میکنند. رعنا بیهیچ پسزمینهی فکری، ناگهان به این نتیجه میرسد که اگر در قالب عروسک فرو برود، مشکلش با بهرام حلوفصل میشود. بنابراین تصمیم میگیرد مانند یک عروسک با بهرام برخورد کند و در کمال تعجب این رفتار چنان که باید باعث نمیشود بهرام عکسالعمل دقیقی از خودش نشان دهد. فیلم از این مرحله به بعد سیری نامتعارف را طی میکند که نتیجهاش آن است که تماشاگر نمیتواند پابهپای شخصیتها و رفتارشان پیش برود. شخصیت مستوفی که وجود وی و همسرش تا اینجای داستان به این بهانه بوده است که بتوانند حرفهایی را که رعنا میخواهد با تماشاگر در میان بگذارد و قرار نبوده مستقیم به زبان بیاورد، به گوش ما برساند، ناگهان در نقش یک روانشناس ظاهر میشود و بیآنکه توجیهی برای این گفتهاش داشته باشد، به بهرام میگوید که رعنا به قالب بانو رفته است. حسادت رعنا به یک عروسک، تبدیل به عقدهای روانی میشود اما مابهازایی به تماشاگر نشان داده نمیشود و همهی اینها را از زبان شخصیتهای فیلم میشنویم. از سوی دیگر در دو بخش از فیلم صدای درونی بهرام را میشنویم که مشخص نمیشود اینها را دارد برای چه کسی یا کسانی بازگو میکند و کارکرد صدای خارج از قاب چیست؟ چرا که در جاهای دیگر این صدا را نخواهیم شنید.
اگر بگوییم فیلم بسیار مدیون دوبلهی آن است بیراه نرفتهایم. ناصر طهماسب با نقشگویی به جای شاهابراهیمی توانسته تا حد زیادی ضعف بازی او را بپوشاند. رعنا با بازی ویشکا آسایش و صدای مینو غزنوی بار دیگر بازی وی در نقش قطام و پرتحرک بودن آن شخصیت را به ما یادآوری میکند. مینو غزنوی، ژرژ پطرسی (مجید جعفری) و سرکارخانم ژاله کاظمی در یک دوبلهی استثنایی از این نظر که نقش اصلی را نمیگوید (و به جای اکرم محمدی حرف زده است) و البته ناصر طهماسب به جای شاهابراهیمی نقشهای اصلی را گفتهاند و عنایت بخشی (که چهرهپردازیاش با آن چشمازحدقهدرآمده که یادآور چهرهپردازی عزتالله انتظامی در بانوی مهرجویی است) به جای خودش حرف میزند؛ ضمن اینکه حضور شخصیت ایوب با بازی وی در فیلم مبهم است.
موسیقی کنونی فیلم را مرحوم بابک بیات پس از اختلاف میان آهنگساز قبلی با سازندگان فیلم، ساخته است که شباهتهای ناگزیری با موسیقی خودش در شاید وقتی دیگر دارد و پیشاپیش برای تماشاگر فضاسازی میکند. کما اینکه برخی میزانسنها و صحنههای ساحره ما را به یاد همین فیلم میاندازد؛ درامی روانشناسانه با شخصیت اول زن که دچار گرههای ذهنی است و شوهرش هم گرههایی در ذهنش دارد که باید بازشان کند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|