زمانی این طور تبلیغ میشد که جشنواره فیلم فجر آینهی تمام نمای سینمای ایران است. این موضوع شاید وقتی صحت داشت که تمامی آثار سینمای ایران، فقط زمانی امکان نمایش عمومی پیدا میکردند که بتوانند پروانهی نمایش بگیرند و در جشنواره فجر روی پرده بروند. اگر فیلمی از این «معیار» برکنار میبود، به این معنا بود که در سال بعد اکران نمیشود. در واقع از همان نخستین سالهایی که جشنواره فجر پا به عرصهی ظهور گذاشت، این استراتژی در مورد آن به کار گرفته شد تا سینمای ایران از کانال این جشنواره عبور کند و هرچه بیشتر موجودیت جشنواره تثبیت شود. استراتژی یادشده تا پیش از اینکه تکنولوژی کاری کند که با یک گوشی معمولی تلفن همراه بتوان فیلم ساخت، تناسبی داشت اما کار به آنجا رسید که بهسادگی امکان ساخت فیلم فراهم شد و یوتیوب و شبکههای مجازی به سالن نمایش آثار مختلف بدل شدند؛ و سرانجام هم به جایی رسیدیم که حضور یک فیلم در جشنواره فجر معیاری برای نمایش عمومی تلقی نمیشود. همه چیز را ابتدا باید در نوع نگاهی ارزیابی کرد که نسبت به سینما و نقش دولت در رشد آن وجود داشته است. در سالهای دور، سیاست حمایت گلخانهای و دیکتاتورهای مهربان در سینمای ایران جاری بود. دستاندرکاران دولتی سینما در دههی 1360 و اوایل دههی 70 با سیاست حمایت تمام قد از سینمای ایران وارد عرصه شدند و نمایش فیلم خارجی را قدغن کردند؛ ستارههای سینمای گذشته را ممنوعازکار کردند و مانع عرض اندام هر کسی شدند که میخواست یادآور سینمای گذشته باشد؛ «ستاره-مداری» را از سینمای ایران حذف کردند و «فیلمساز-مداری» را جایگزینش؛ و جشنواره فجر هم پایهگذاری شد (آن هم زمانی که موجودیت سینمای ایران شکل نگرفته بود). اگر به دورههای مختلف جشنواره فجر نگاه دقیقی داشته باشیم، بهسادگی میتوان دید که مدیران اسبق دولت در سینما به جشنواره به عنوان ویترین سینمای ایران نگاه میکردند. هر جایزهای که به فیلمی داده میشد، مشخصاً به معنای حمایت آنها از سینمای موردپسندشان بود. حمایت از آثاری مانند مترسک (حسن محمدزاده) یا گلهای داودی (رسول صدرعاملی) در آن سالها حمایتی استراتژیک از سینمایی بود که مهر تأیید مدیران سینمایی را بر پیشانی داشت و بنا بود با ترویج این آثار، سینمای ایران در چنین مسیری قرار داده شود. این ضرورت وجودی جشنواره فجر بود و پیرایههایی که بعدها بهمرور به آن افزوده شد (بینالمللی شدن، جوایز جنبی و...) باعث هرچه فربهتر شدن آن شد؛ که استراتژی دیگری برای محکمتر شدن پایههای جشنواره در نظر مخاطبان و سینماگران بود. اما کشتیبان را سیاستی دیگر آمد و بعد از تندبادهای توفندهی اوایل دههی هفتاد و خارج شدن مدیران دولتی سینما و ورود مدیرانی با استراتژیهای دیگر، میراث جشنواره فجر دست به دست شد و در هر دوره سیاستهای متنوعی آن را تحتالشعاع قرار دادند. از این رو، گاهی جشنواره به تریبونی برای رویاروییهای گوناگون بدل شد و هر بار آثاری جایزه گرفتند که قرار بود مدل سینمای آرمانی باشند. البته گاهی هم چنین نشد و جشنواره به ویترینی برای ارائهی بیلان برخی مدیران در بعضی سالها بدل شد. در واقع در تمام این سالها هیچ استراتژی ثابتی برای جشنوارهای با این درجه اهمیت تعریف نشد، چون خیلی ساده هر بار بنا بود چرخ از نو اختراع شود. به نظر میرسد همین فقدان استراتژی واحد، خودش به یک استراتژی واحد برای جشنواره فجر بدل شد! اما بهتدریج و با ظهور سینمای تکنولوژیک که بهراحتی میتوانست از سینمای ایدئولوژیک فاصله بگیرد، نسبت جشنواره فجر با سینمای ایران کمرنگ و کمرنگتر شد. اکنون به نظر میرسد جشنواره فیلم فجر به مهمانی بزرگی در سینمای ایران بدل شده است که در هر دوره جذابترین بخش آن، نه آثار انتخابی و به نمایش درآمده، بلکه آثار به نمایش درنیامده در جشنواره است! مانند هر دوره برخی فیلمها به دلایلی از قطار جشنواره جا میمانند و این تمایل هم وجود دارد که جنجالها پیرامون نبودن فیلمها در جشنواره به گرمای تنور آن یاری برسانند. پس از اعلام برندگان هر دوره از جشنواره هم این سؤال همیشگی در ذهن برخی شکل میگیرد که ضرورت برگزاری جشنواره فجر و نسبت آن با سینمای ایران چیست؟ آیا جشنواره فجر به عنوان یک رویداد دولتی همچنان بر سینمای ایران - که هرگز بینیاز از حمایت دولت نبوده است و احتمالاً نخواهد بود - اثرگذار است؟ تنوع آثار تولیدی امسال (تعداد کارگردانان تازهای که امسال در جشنواره فیلم دارند، حیرتانگیز است) به گونهای است که حتی دستاندرکاران برگزاری جشنواره هم نمیتوانند تعجب خود را از حضور نامهای تازه پنهان کنند. در واقع مدیریت این حجم از فیلم و برقراری توازن میان آثار فیلمسازان باسابقه و جوان، بسیار مهم و حیاتی است. به نظر میرسد سرانجام تکنولوژی کاری کرده است که هر فردی با هر اندازه شناخت و دانش از سینما بتواند یک دوربین دیجیتال فراهم کند و فیلم بسازد (که این فینفسه امر میمون و مبارکی است) و احتمالاً در جشنواره فجر به نمایش درآورد. این موضوع بهخودیخود نشان میدهد که پیوند تکنولوژی و سینما بیهیچ قصد و غرضی، شاید کاری میکند که هر بار و در هر دوره مدیریت دولتی سینما کمتر بتواند بر خیل آثار سینمایی اشراف پیدا کند و احتمالاً با هوشمندی تنها بتواند این جریان را مدیریت کند. در واقع شاید دیگر مدیران سینمایی در آینده نتوانند خطوربطهای موجود در سینمای ایران را ترسیم کنند و باید بهتدریج به بود و نبود نهادی نظارتی اندیشیده شود که این در دوران ما که سینما به شکل خزندهای از زیر ذرهبینها میگریزد، از کارهای قطعی است که باید به انجامش همت گماشت. در چنین صورتی است که میتوان امیدوار بود ضرورت وجودی جشنواره فجر بُعد تازهای پیدا میکند و از یک جشن سینمایی ساده دور خواهد شد. این حکایت حال سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|