نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » چشم‌انداز1394/10/12


اردن در راه اسکار

آسیاتک (12): وسترن علمی‌خیالی در صحرای عربی

کیکاوس زیاری

 

ذیب (Theeb) اولین ساخته‌ی سینمایی ناجی ابو نوار، فیلم‌ساز اردنی پس از یک گشت‌زنی موفق در جشنواره‌های جهانی و کسب جوایزی از ونیز، میامی، دبی و... حالا یکی از نه فیلم انتخابی آکادمی اسکار برای رشته‌ی بهترین فیلم خارجی سال است. تا یک ماه دیگر معلوم می‌شود این فیلم جزو پنج فیلم اصلی خواهد بود یا نه. حضور در اسکار ذیب را در سطح وسیع‌تری مطرح کرده و باعث توجه رسانه‌ها به کارگردان آن شده است. ابو نوار برای ساخت فیلمش، یک سال را در صحرا گذراند و تحقیق مفصلی درباره قبیله‌ی قدیمی بدوین اردن کرد. داستان فیلم او در سال 1916 اتفاق می‌افتد و مربوط به زمان سقوط امپراتوری عثمانی است. منتقدان از فیلم به عنوان تصویری تکان‌دهنده از تاریخ یاد می‌کنند که داستانی است از دوستی، برادری و خیانت. این داستان از نگاه ذیب یک نوجوان بدوینی با بازی جاسر عید روایت می‌شود که درون دنیای خود سیر می‌کند و شناختی از تضادها و درگیری‌های تکان‌دهنده‌ی جهان ندارد. زندگی ذیب با ورود یک افسر انگلیسی به‌هم می‌ریزد. افسر، نیازمند راهنمایی به محلی دورافتاده است و از این رو، ذیب و حسین برادر بزرگ‌ترش با او همراه می‌شوند. سفر پرمخاطره‌ی آن‌ها در دل صحرا، تقابل انسان و طبیعت را آشکار و آن‌ها را با نیروهای عثمانی، انقلابی‌ها و راهزنان محلی رودررو می‌کند.

ذیب در دوره‌ی تغییرهای رادیکال تاریخی رخ می‌دهد که تأثیرشان تا امروز هم در منطقه احساس می‌شود. چرا این دوران را انتخاب کردید و آیا قصدتان انعکاس مسائل روز از طریق گذشته بود؟
دقیقاً. اگر به جنوب کشور سفر کنید و نگاهی به تاریخ بدوین‌ها بیندازید، شاهد یک نقطه‌ی عطف گسترده و انتقادی خواهید بود. سقوط امپراتوری عثمانی، آن‌ها را به سمت مستقر شدن در یک مکان سوق داد. برای کشف این تاریخ و جزییاتش باید پای صحبت با اهالی و به‌خصوص پیر‌ها بنشینید. این موضوع ابتدا ایده‌ی یک فیلم وسترن را به ذهنم آورد چرا که همه‌ی وسترن‌های بزرگ سینما در دوران تغییرات بزرگ روی می‌دهند؛ مثلاً در فیلم‌های کوروساوا مثل هفت سامورایی، یوجیمبو و سانجیرو یا فیلم‌های سرجو لئونه. روزی روزگاری در غرب گسترش خط آهن را نشان می‌دهد و خوب، بد، زشت جنگ داخلی را به تصویر می‌کشد. وسترن‌های آمریکایی هم همین حال‌وهوا را دارند و فیلمی مثل جویندگان جان فورد نیز در پایان جنگ داخلی اتفاق می‌افتد.
موضوع ویژه درباره ذیب پرداخت ظریف و موشکافانه‌ی شما به یک متن تاریخی است. چگونگی بی‌زمانی داستان هم نتیجه‌ی این امر به نظر می‌رسد.
انجام چنین کاری ضروری بود، زیرا فیلم روایتی از نگاه قهرمان است. یکی از چیزهایی که واقعاً در رابطه با فیلمی از این دست دوستش داشتم، همین بی‌زمانی در فرهنگ قدیمی بدوین‌هاست. آن‌ها چیزی را با روز یا سال علامت‌گذاری نمی‌کنند و حتی خیلی از اهالی تاریخ تولد یا سن‌شان را نمی‌دانند. بی‌زمانی فیلم کمک می‌کند تا تماشاچی هم تجربه‌ی یک بدوین بودن را داشته باشد. ذیب نمی‌داند جنگ جهانی اول در جریان است یا نمی‌داند این مرد انگلیسی کیست. همین نکته مرا شیفته‌ی داستان و دنبال کردن این شخصیت و سفرش کرد.
به تأثیر کوروساوا و فورد اشاره کردید. می‌خواهم سام پکین‌پا، آنتونیونی و برادران داردن را هم اضافه کنم.
احتمالاً تأثیر آنتونیونی ناآگاهانه بوده است. شرمنده‌ام بگویم زندگی در اردن شرایط خاص خودش را دارد. اگر فیلم‌های قاچاق ویدئویی نباشد، شما معمولاً شانس و فرصتی برای دیدن فیلم‌های سینمایی پیدا نمی‌کنید. علاقه‌ای به خرید فیلم‌های قاچاق ندارم و به همین خاطر، هیچ‌یک از فیلم‌های برادران داردن را ندیده‌ام. پس نمی‌تواند حرفی از تأثیرپذیری از آن‌ها در میان باشد (می‌خندد). ولی از پکین‌پا خیلی تأثیر گرفتم و سگ‌های پوشالی او خیلی روی من تأثیر گذاشته است.
آیا نقاشی‌ها هم روی کارتان تأثیر گذاشته‌اند؟ صحنه‌های شب فیلم که با چراغ قوه و آتش دست‌ساز خلق شده‌اند، یک‌جورهایی تأثیرپذیری از نقاشی‌های کاراواجیو را به نمایش می‌گذارند.
وای، شما چه‌قدر قشنگ و فوق‌العاده درباره‌اش حرف می‌زنید! همیشه شگفت‌زده می‌شوم از این‌که اغلب منتقدان و روزنامه‌نگاران به چنین چیزهایی اشاره نمی‌کنند. بله، کاراواجیو خیلی مهم است، به‌ویژه در سکانس‌های شب.
برای آماده کردن جاسر عید برای ایفای نقش ذیب، کار خاصی کردید؟
کار با او خیلی سخت بود، زیرا با وجود مستعد بودنش بسیار خجالتی است. در فرهنگ بدوین اگر یک نوجوان هستید، دیده می‌شوید ولی شنیده نمی‌شوید. خیلی کار کردیم تا در صحنه‌هایش با حسین، احساس راحتی کند و عصبی نشود.
در خاورمیانه از فیلم‌تان استقبال خیلی خوبی شد. این در حالی است که فیلم‌هایی از این دست معمولاً با چنین استقبالی روبه‌رو نمی‌شوند. از این اتفاق در کنار موفقیت‌های فیلم در جشنواره‌های خارجی، چه احساسی دارید؟
حس خیلی خوبی دارم، زیرا رؤیای همیشگی‌ام ساخت فیلمی عربی بوده است که بقیه هم بخواهند آن را تماشا کنند. با این وجود شما نمی‌دانید چنین اتفاقی می‌افتد یا نه. هیچ تصوری از این ندارید که واکنش و حس تماشاگران بومی هم مثل شماست یا خیر. برای همین، وقتی تماشاگران داخلی و منطقه این واکنش مثبت را نشان دادند، آسوده و خوش‌حال شدم؛ چون اجازه و فرصت ادامه‌ی کارم به عنوان یک فیلم‌ساز را پیدا کردم. معمولاً فیلم‌هایی که به جشنواره‌ها می‌روند و با استقبال روبه‌رو می‌شوند به نوعی فیلم‌های هنری و غیرمتعارف هستند. تماشاگران معمولی با دنیای این فیلم‌ها بیگانه‌اند و خودشان و مسائل‌شان را در آن‌ها نمی‌بینند؛ این مشکل یا خطای فیلم‌ساز نیست. دلیلش را باید در سیستم فیلم‌سازی در خاورمیانه جست‌وجو کرد. در این‌جا هم همه چیز به سرمایه بستگی دارد و سرمایه‌گذاران خارجی هم می‌خواهند مطمئن باشند فیلمی که ساخته می‌شود فروش خوبی در سینماها خواهد کرد.
شما در انگلستان بزرگ شدید و همان‌جا هم تحصیل کردید.
تقریباً نیمی از عمرم را در بین دو کشور در رفت‌وآمد بوده‌ام. در آکسفورد دنیا آمدم و بزرگ شدم. ده‌ساله بودم که به اردن برگشتم و در پانزده‌سالگی دوباره راهی آکسفورد شدم.
سینما خواندید؟
خیر. همیشه می‌خواستم در این رشته تحصیل کنم. اما این طوری هم نبود که یک‌باره بخواهم فیلم‌ساز شوم. من از یک خانواده‌ی نظامی می‌آیم و برادرانم، پدرم و عموهایم در نیروی هوایی بودند و هستند. پس خودم هم فکر می‌کردم این‌جا همان‌جایی است که سرانجام خواهم رفت. ولی هیچ‌وقت علاقه‌ای به ارتش نداشتم. بعد از فارغ‌التحصیلی با دوستانم به سینما رفتم و با خودم گفتم: «آه، می‌توانم این کار را انجام بدهم.» آن‌جا بود که متوجه شدم همیشه سینما را دوست داشته‌ام و حالا می‌خواهم فیلم بسازم. حالا دیگر آدم مستقلی بودم و می‌توانستم برای آینده‌ام تصمیم بگیرم. پس تلاشم را در این رابطه شروع کردم. در آن زمان نتوانستم وارد مدرسه‌ی سینما شوم. می‌خواستم به مدرسه‌ی ملی فیلم لندن بروم. خیلی رمانتیک به لودز و مدرسه‌ی فیلم لهستان هم فکر کردم، جایی که فارغ‌التحصیلانی مثل پولانسکی، وایدا، زانوسی و کیشلوفسکی را دارد؛ ولی موفق نشدم.
همیشه می‌خواستید برای ساختن فیلم به اردن برگردید؟
نه، همیشه می‌خواستم فیلم بسازم و این طور نیست که به کشوری برای ساختن آن فکر کنم. فقط تلاش کردم یاد بگیرم چه‌گونه خودم بنویسم. اولین نوشته‌ام یک وسترن بدوینی، خیلی وحشتناک بود. در عین حال، کوشیدم به زبان انگلیسی هم چیزی بنویسم. به کارگاه فیلم‌نامه‌نویسی ساندنس رفتم و این کار، زندگی‌ام را تغییر داد. دوتا از اساتید، فیلم‌سازان عربی بودند و در آن‌جا به دنبال این فلسفه رفتم که تحقیق کنم تا چیزهایی برای نوشتن پیدا کنم. همین مسأله مرا به سمت اردن و اقامت در آن هدایت کرد. حالا روی فیلم‌های اردنی کار می‌کنم.

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: