تیزر بینشان
آرامه اعتمادی
تیزر جشنوارهی فیلم فجر بیشتر شبیه به آرم ابتدای برخی فیلمهای سینمایی برای معرفی شرکت یا کمپانی ساخت فیلمهاست. (آرم تاچستون، کسل راک و غیره). این تیزر بدون هیچ نشانهای برای جشنوارهای که متعلق به فیلم و سینماست و در عین حال بینالمللی است، ساخته شده. موسیقی نامناسب و تصویرهایی که زیبایی بصری برای یک تیزر مهم را ندارند، نمیتوانند جذابیتی در تماشای آن ایجاد کند. بعید میدانم مخاطب با دیدن این تیزر ذوقزده شود. شاید هم من به اشتباه منتظر تیزری شادابتر و هیجانانگیزتر و شستهرفته برای جشنواره بودم.
ایدهی ماورایی
محسن بیگآقا
تیزر هر جشنواره باید جذابترین بخش آن باشد چون قرار است در اکثر سانسها پخش شود. معمولاً یکی از نشانههای جشنواره که زودتر از فیلمها و در اینترنت منتشر میشود، تیزر جشنواره است. پس مخاطب زیادی هم بیرون از حوزه جشنواره دارد. تیزرها میتوانند با کشور و شهر محل برگزاری جشنواره نیز مرتبط باشند. مثلاً جشنوارهی رم از چهرهها و لباسهای روم باستان در تیزرهایش استفاده میکند. سیمرغ بهعنوان نماد جشنوارهی فجر که تصویرش بر جایزههای جشنواره نیز نقش بسته، طی سالهای مختلف برگزاری جشنواره، جزء تفکیکنشدنی تیزر بوده است. برخی سالها حرکت انیمیشن سیمرغ فاقد زیبایی لازم ارزیابی شده و گاه تکراری و فاقد خلاقیت. امسال بهرام عظیمی، انیماتوری که عنوان «حرفهای» برازندهی اوست، ایدهای «ماورایی» را – با مفهومی که از سینمای ماورایی سراغ داشتهایم - را برای سیمرغ جشنواره بهکار گرفته؛ چیزی فراتر از افسانهی سیمرغ عطار. این بار سیمرغ با تلألؤ بلورینش از درون آب و بعد از گستردن بالهایش از بین امواج بیرون میآید و پرواز میکند و تا فراز ابرها در نور خورشید بالا میرود. در واقع انگار سیمرغ همیشه در آبها سکونت داشته و این ما بودهایم که برای دیدنش قدرت کافی نداشتهایم. تصویرهای تیزر امسال یادآور حکایت معروف میکلآنژ از کارهایش نیز هستند: جایی که گفته بود: «هنرمند مجسمهساز کاری نمیکند جز تراشیدن و بیرون ریختن سنگهای اطراف مجسمه. چون خود مجسمه از قبل داخل سنگ وجود دارد.»
موسیقی تیزرهای جشنوارهها شاید گاه از تصویرها نیز مهمتر باشند. موسیقی تیزر جشنوارهی فجر امسال در همان فضای ماورایی با آوای سوپرانو طراحی شده. اما کاش نگاهش از سیمرغ بیرون آمده از آب فراتر میرفت و ماندگارتر میشد.
خوشآبورنگ
حسین جوانی: خوش آبورنگ است و در کل آبرومند از کار در آمده. همین طوری و از روی ظاهرش هم برای مایی که سر از کار پویانمایی در نمیآوریم و چشممان را میدوزیم به تصویر تا شگفتزده بشویم، زیادی خوب است. موسیقی ارکسترال و در خور شأنِ جشنوارهای با بیش از سی سال قدمت هم دارد. از اینها بهتر و بسیار مهمتر اینکه تیزر تاریخمصرفداری نیست و در هر زمانی میتوان از آن استفاده کرد و این خودش بر ارزش کار میافزاید. اما معلوم نیست عناصر موجود در تیزر چه ربطی به هم دارند؟ یعنی رابطهی علتومعلولی که حداقل سازندهی تیزر سعی در بیان آن دارد و قرار است مجموعهای از حسهایی چون انقلاب و خلیج فارس و بهمن و زمستان باشد، چندان با چیزی که در تیزر می بینیم همخوانی ندارند. آنچه دیده میشود سیمرغیست که از دل دریا در میآید و مثل اسبی سبکبال از روی موج دریا تا بلندای آسمان میجهد. مشکل اینجاست که برای مایی که میدانیم «سیمرغ» چیست و چه معنایی دارد، هضم کردن این سوژه اندکی سخت است والا تیزر خوشآبورنگی است
نمایشگاه چینی و بلور
علیرضا حسنخانی
هیچ آنونسی ندیدهام که در این حجم سرهمبندی کار شده باشد. بجز اجرای سردستی این تیزر، خلاقیت در آن در حد صفر است. نه نسبتی با الگوهای کهن و افسانهای سیمرغ دارد و نه تناسبی با جشنوارهی فیلم فجر. سیمرغ بلورین و بیروح این تیزر نه از کوه قاف که کنام اسطورهای آن است سر بر میآورد و نه چنان خلاقیتی در آن به کار رفته که مثلاً از میان کوهی از نگاتیو یا یک سینمای مخروبه یا یک سینمای مدرن، سیمرغش را به عرش ببرد. یک سیمرغ شکننده و نهچندان جذاب که سیمرغ بودنش هم چندان خوب از کار درنیامده. معلوم نیست با چه استدلالی از دریا بیرون میآید و به آسمان میرود بیآنکه حتی سری به سینمایی، فیلمی یا جایی بکشد. هیچ نشانی از فیلم و سینما نیست. این انیمیشن را بهراحتی میتوان مثلاً در افتتاحیة یک نمایشگاه چینی و بلور یا تبلیغات آبمعدنی استفاده کرد، فقط کافی است نوشتهی آخرش عوض شود. عجله و سمبلکاریِ عده کثیری در خط سیر این سیمرغ هم مشهود است؛ خط سیری که خوب نشان میدهد این تیزر محصول زمانهاش است. محصول دوران صرفه جویی اقتصادی و عدم تمرکز در برنامهریزی، قانونگذاری و اجرا. ریاضت اقتصادی آشکارا به آنونس جشنواره هم سرایت کرده و بیهیچ نشانی از یک اجرای درخشان که بتواند نمایندة بزرگترین جشن سینمایی ایران باشد، سردستی و یخ، فقط برای رفع تکلیف به نمایش درمیآید. خوبیاش هم این است که در این وانفسای فشار اقتصادی میتوان در هزینهها صرفهجویی کرد و چندین جای کاملاً بیربط به هم از آن استفاده کرد.
به همین سادگی
هومن داودی
بهترین اتفاقی که در مورد تیزر این دوره افتاده این است که در آن از هر گونه شعاردهی، مستقیمگویی، درشتنمایی و ارائة بیلان کاری یا دستاوردهای دورههای پیش پرهیز شده است. تیزر بهسادگی، سیمرغی بلورین است که بالهایش را میگشاید و از دریا بیرون میآید. کار گرافیکی که روی جزییات این سیمرغ و بیرون آمدنش از موج دریا انجام شده هم جذاب و دیدنی است. چنین رویکرد ساده و در عین حال ظریفی در تیزر جشنوارهای که همیشه میخواسته به شکلی مصنوعی باشکوه و پربار به نظر برسد، مایة خوشحالی و امیدواری است.
تنیده در دل یک مضمون
پوریا ذوالفقاری
پس از سیسال، در این دورهی جشنواره، شکل سیمرغ بلورین تغییر کرد و به جای سیمرغی که روی زمینهای شیشهای نقاشی شده بود، تندیس یک سیمرغ بالگشوده طراحی و ساخته شد. بهرام عظیمی همین تغییر را دستمایة ساخت تیزر این دورة جشنواره قرار داده و با نشان دادن بال گشودن سیمرغ و پرواز آن از دل دریا به سوی آسمان، توانسته تصویری از تحول و دگرگونی را در آغاز چهارمین دههی زندگی سینمای پس از انقلاب پیش رویمان بگذارد. موسیقی فردین خلعتبری نیز در خدمت همین مضمون است. شاید در دورههای پیش اصطلاح بال گشودن سیمرغ یا حتی تصویرهای اینچنینی را دیده باشیم اما بهجرأت میتوان گفت در هیچ دورهای، این اصطلاح و تصویر چنین موجه و معقول جلوه نکرده است. دلیل آن هم بیتردید، تغییر شکل تندیس سیمرغ به دست ابراهیم حقیقیست. طراحی چشمنواز این سیمرغ جدید و نیز تیزر بهرام عظیمی و موسیقی زیبای فردین خلعتبری، چند نمونه از سپردن کار به دست کارداناناند.
بالاخره چه بگوییم؟
امیرشهاب رضویان
القصه...
اول: واژهی فرنگی را پیش از ورودش به حیطهی زبان فارسی باید معادلسازی کرد، وگرنه نرمنرم میآید، گوشهای مییابد، کمکم جا خوش میکند و بعد جدیجدی صاحبخانه می شود و در نهایت به واژههای دیرآمدهی محصول فرهنگستان زبان و ادب فارسی میگوید راه خروج آن طرف است.
دوم: 31 سال گذشت و نفهمیدیم که فرق واژههای فرنگی آنونس، وُله و تیزر که یکدرمیان به فیلم کوتاه معرفی جشنوارهی فیلم فجر اطلاق میشود چیست؟
سوم: سالها برای معرفی جشنوارهی فیلم فجر فیلمی پویانمایی پخش میشد که عبارت بود از پر زدن تعدادی کبوتر دور آرم دههی فجر. عبدالله علیمراد آن را روی نگاتیو 35 میلیمتری ساخته بود و نگاتیوش در لابراتوار فیلم وزارت ارشاد موجود بود و هر سال به تعداد سینماهای نمایشدهندهی فیلمهای جشنواره تکثیرش میکردند. از جشنوارهی بیستم بهتدریج ساخت این فیلم به صورت اختصاصی، و خاص هر دور، به کارگردانهای مختلف سپرده شد که نتیجهاش تنوع هر سالهی این فیلم بود.
چهارم: هنوز در نامگذاری فیلم کوتاه فوقالذکر به اجماع نرسیدهایم و امسال بهرام عظیمی آن را ساخته است. سیمرغی از جنس بلور از دل آب و موج دریا بیرون میآید. اجرای سهبعدی خوبی دارد، دستش درد نکند. گویا سی مرغ باقیمانده از سفر در دریا فرود آمده، در دل آب تبدیل به سیمرغ می شوند و به سمت آسمان پرواز میکنند.
پنجم: بالاخره بگوییم آنونس، تیزر، وُله، یا...؟
مرغک مفتولی بلوری
محمد شکیبی
تیزر سیویکمین جشنوارهی فجر همان نشان همیشگی جشنواره (سیمرغ) است که در سیوچند ثانیه از دل امواج و آبهای خروشان سر برمیآورد و در آسمان آبی ثابت میماند. این اختصار زمانی که در اغلب تیزرهای دورههای پیشین جشنواره رعایت نمیشد، مزیت آن است. اما اجرای آن به گونهای است که اصلاً شکوه و جبروت سیمرغ، آن پرنده اسطورهای و هزارافسون فرهنگ ایرانی را تداعی نمیکند. سیمرغی که در تیزرهای سالهای پیشین جشنواره بال و پر رنگارنگش را در پهنة آبی باز میکرد و به پردهی نمایش رنگ و نور میپاشید، اینبار به پیروی از نام جایزههای جشنواره - سیمرغ بلورین - اندامی بیرنگ و درخششی نقرهفام و فلزگونه دارد که با حرکاتی روباتیک و ماشینوار نه پرواز که بالبال میزند تا از آب به آسمان برسد. حجم انبوه موسیقی سازهای زهی و کوبهای در تلفیق با اصوات طبیعت، انگار در اوج حماسهسراییشان با سکتهای ناگهانی از گفتن رازِ افسونِ این پرندهی سترگ از گفتن بازداشته و وادار به سکوت میشوند. و چرخش اندام بلوری سیمرغ در آبها و آسمان به پیچش حجمی از مفتولها و قطعات صیقلی آلیاژهای فلزی براق شبیهتر است تا رستاخیز رهاییبخش پرندهِ افسانهای قصههای دیرسال ایرانی.
زلالی و شفافیت آبی که فاقد عنصر تیرگی و تباهی است و بهروشنی اشک چشم میماند، منطق روایت چرایی دلکندن سیمرغ از پهنهی آب به پهنهی آسمان را مخدوش میکند یعنی که در این تصویر و تصور تفاوتی بین حضیض دریا و اوج آسمان نیست و اگر دریا موج و خروشی دارد از شکوه آن است و نه ادبار تسلط نیروهای شر بر آن. در پایان و ناخودآگاه به یاد آنونس همیشگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میافتم که با همهی اختصار و سادگی دنیایی از خلاقیت و ذوق و سلیقه را به مخاطبش ارائه میکند.
در انتظار انرژی و شادابی
نیما عباسپور
مشکل تیزرهای مختلف جشنوارهی فجر و البته دیگر جشنوارههای ما یکی تلقی نادرست و سلیقهی بد سفارشدهندگان و دیگری انتخاب اشتباه فرد سازنده است که در خیلی از موارد دیده شده کمترین ذوق را در این زمینه دارد. به همین دلیل آنچه معمولاً از تیزرهای داخلی در خاطر داریم تصویر گل و بلبل و کاشی و خط نستعلیق است که طبیعتاً ما را شگفتزده نمیکند؛ درست برخلاف جشنوارههای معتبر دنیا که تیزر آنها حتی در سادهترین شکل هم به واسطه صرفاً خلاقیت و شناخت سازندگان و البته اعتماد سفارشدهندگان در یاد میماند. تیزر یک جشنواره در کنار اینکه باید معرف آن رویداد باشد، باید انگیزة تماشاگران و شرکتکنندگان را برای دیدن فیلمها برانگیزد و به آنها انرژی بدهد و در دیدارهای مکرر نهتنها از چشمشان نیفتد و مایه عذاب نباشد، بلکه آنها را چشمانتظار دیدن خود در روزهای متوالی نیز نگه دارد. به همین دلایل شاید تنها تیزر بهیادماندنی جشنوارهی فجر تیزر پویا و شاداب شهرام مکری در بیستوسومین دورة جشنواره بود. تیزر امسال جشنواره که کار بهرام عظیمی است و در آن سیمرغی بلورین از دل دریا بال میگشاید و به آسمان پرواز میکند تصور میکنم به خاطر ایجاز، سادگی، تناسب موسیقی و همچنین موضوع به دل بنشیند و در یادها بماند.
ایده، طرح، فیلمنامه و کمی شوخطبعی
هوشنگ گلمکانی
کار با عنصر سیمرغ که شناسه و شاخص جشنوارة فجر است، دمدستترین ایدة ساخت تیزر برای این جشنواره است؛ ایدهای که تا کنون چند بار از آن استفاده شده و در همة این موارد هرچند که تیزرها بد نبودهاند، اما هیچ کدام تجربة بصری و مضمونی فوقالعاده و هیجانانگیزی به حساب نمیآمدهاند. نکتة تیزر امسال که باز هم سیمرغ – این بار از نوع بلورین - محورش است، این شده که این پرندة افسانهای به جای برخاستن از آتش، از درون آب پر میکشد و موسیقی آن هم یادآور فیلمهای معناگرا است. اما اجرای تیزر با استفاده از فنآوری روز و ذوق سازندة تیزر بسیار خوب از کار درآمده است.
چیزی که اغلب تیزرهای جشنواره کم دارد، اندکی طنز است که این از حالوهوای عمومی حاکم بر مدیریت جشنواره میآید. البته تا به حال کسی جرأت نکرده با سیمرغ شوخی کند، اما چند بار پیش آمده که سازندگان بازیگوش برخی تیزرها، از جمله شهرام مکری و شهاب رضویان، تجربههای موفقی در این زمینه کردهاند. به طور کلی تیزرهایی که بجز ایده، طرح، فیلمنامه و کمی شوخطبعی هم داشتهاند، تیزرهای موفقتری بودهاند.
نسبت با سینما
محمد محمدیان
کمترین نسبت یک تیزر با جشنواره، نسبت آن با سینماست! چیزی که در تیزر این دوره به چشم نمیآید. چندین دوره است که به یاد آن آنونس دیدنی شهرام مکری هستم و چشمانتظار خسرو شکیبایی...
تجسم شیرین رویا
عباس یاری
حالا پس از 31 سال، نماد سیمرغ جشنواره مثل سایر نشانههای سینمایی از جمله کلاکت، فریم و نوار فیلم و پروژکتور برای علاقهمندان ایرانی سینما به عنوان یکی از نشانههای آشنای سینمایی جا افتاده است. به همین دلیل تیزرها و پوسترهایی را که در هر دورهی جشنواره با این نشانة ملی/ سینمایی طراحی و اجرا شدهاند، دوست دارم. امسال در سیویکمین دورة جشنواره هم سیمرغ به عنوان عنصر اصلی، هم در پوستر جشنواره حضور دارد، هم در تیزر آن. اهمیت این تیزر برای من شکل خیالپردازانه و رؤیاگون آن است؛ القای حس رؤیا و خیال. هم هست، هم نیست. مثل دامنة تخیل و رؤیاهای آدمی که لحظه لحظه اوج میگیرد و به پرواز درمیآید. بدون آنکه شکل و فرم فیزیکی محسوسی داشته باشد. مثل بلور، مثل شیشه، مثل پر، بیوزن و روشن اما جذاب، دلربا و افسونکننده. این تصویرپردازی رؤیاگون همراه یک موسیقی باشکوه اوج میگیرد و مخاطبش را در میان ابرها به پرواز در میآورد.