استیون کینگ (متولد 21 سپتامبر 1947) نویسندهی آثار ترسناک، فراطبیعی، تعلیقآمیز، علمیخیالی و فانتزی است که تا امروز بیش از 350 میلیون نسخه از کتابهایش به فروش رفته است. از اغلب این آثار، فیلمهای بلند، سریالهای کوتاه، برنامههای تلویزیونی و حتی کتابهای مصور مختلفی اقتباس شدهاند. کینگ که 54 رمان (هفتتای آنها با نام مستعار ریچارد باکمن) و شش کتاب غیرداستانی دارد، نزدیک به دویست داستان کوتاه هم نوشته است. کری (برایان دیپالما، 1976)، تلألؤ (استنلی کوبریک، 1980)، میزِری (راب رینر، 1990) و رستگاری در شاوشنگ (فرانک دارابونت، 1994) از مهمترین اقتباسهای سینمایی هستند که تا امروز بر اساس آثار کینگ خلق شدهاند.
پس از استقبال بسیار چشمگیر عموم علاقهمندان در سراسر جهان از اولین پیشپرده (تریلر) جدیدترین اقتباس سینمایی از آثار استیون کینگ با عنوان آن/ It (به کارگردانی آندرس موشیتی آرژانتینی) - که با 197 میلیون بازدید در روز اول رکوردشکنی کرد - کینگ پیامی را در چهارم آوریل (نُه روز پیش) توییت کرد که طرفداران و سینمادوستان را حسابی کنجکاو تماشای سایر اقتباسهای سینماییای از آثارش کرد که قرار است در سال 2017 بر پردهی نقرهای نقش ببندند: «مه، خانم مرسدس، 1922، بازی جرالد، برج تاریک و آن؛ باور کنید یا نه، همهی این اقتباسها فوقالعاده به نظر میرسند.»
فیلمها و مجموعههای تلویزیونی که تا امروز بر اساس آثار کینگ تولید شدهاند، از نظر کیفیت بسیار متنوعاند. بنابراین اگر پیام کینگ درست از کار دربیاید، بیتردید با رنسانسی مواجه خواهیم شد. پس بد نیست ما هم به تحقق این موضوع خوشبین باشیم و حالا که فیلمسازان این طور توانستهاند ارتباط درستی با آثار کینگ برقرار کنند و همگی فیلمهایی با لحن مناسب و مورد پسند او بسازند، ما هم در اینجا آثار برتری را مرور کنیم که میتوانند به فیلمهای اقتباسی فوقالعادهای بینجامند. از این رو و با توجه به اینکه هنوز خیلی از آثار سزاوار این نویسندهی موفق هستند که اقتباس سینماییای از آنها به عمل نیامده است، ویلیام اِرل نویسندهی نشریهی «ایندیوایر» دست به انتخاب پنج اثر برتر اقتباسنشدهی استیون کینگ زده و آنها را به همراه نام کارگردانها و ترکیب بازیگران ایدهآل (یا بخوانید «رؤیایی») برای تولید پیشنهاد کرده است. البته برای این منظور تمام رمانها یا داستانهای کوتاهی که تا امروز وارد مراحل مختلف واگذاری مالکیت و تولید شدهاند، کنار گذاشته شدهاند.
کلید دوما/ Duma Key
سال انتشار: 2008
کارگردان ایدهآل: ریچارد کلی
بازیگر مرد ایدهآل: مایکل شانن در نقش ادگار فریمَنتِل
واقعاً گیجکننده است که تا امروز فیلمی از این رمان پرفروش ساخته نشده است. این رمان با اینکه طولانی است، نسبتاً داستان سرراستی دارد درباره مردی که به فلوریدا نقل مکان میکند، به تسخیر ارواح درمیآید و شروع به کشیدن طرحهایی میکند که خبر از آیندهای شوم میدهند و با این کار عزیزانش را در معرض خطری جدی قرار میدهد. این کتاب نهفقط مثل بعضی از آثار کینگ نیست که بر اسطورهشناسی استوارند و خواندنشان برای عموم سخت و حتی درکنشدنی است، بلکه ایدهها و فصلهای بصری زیادی هم دارد که میتوانند بر پرده نقرهای زیبا جلوه کنند. برای این اقتباس سینمایی، ریچارد کلی کارگردان دانی دارکو، میتواند لحن تیرهوتار اثر را با فصلهای خواب و تصویری سوررئال از آینده متعادل کند. مایکل شانن هم در قالب شخصیت اصلی آشفتهی داستان میتواند بدرخشد و همهی عناصر لازم را به آن هدیه کند.
دوی استقامت/ Roadwork
سال انتشار: 1981
کارگردان ایدهآل: دیوید مکنزی
بازیگر مرد ایدهآل: برد پیت در نقش بارتن جرج داس
داستان مردی که با دولت سرشاخ میشود، میتواند به فیلمی تمامعیار در دههی 1970 بدل شود و از نظر سیاسی هم بیارتباط با این روزگار آشوبزده نیست. برای این اقتباس بهراحتی میشود دیوید مکنزی، کارگردان آسمان به زمین آمده (یا اگر از آسمان سنگ ببارد) را در نظر گرفت که یک بار دیگر داستان مردی را به تصویر میکشد که وقتی خانهاش به دلیل قرار گرفتن در مسیر یک بزرگراه باید تخریب شود، دست به اقدامهای جدی و متهورانهای میزند. با در نظر گرفتن یک کلاه کابویی و افزودن ریش و موهای جوگندمی به چهرهی برد پیت میتوان به شخصیت ایدهآلی رسید که به خاطر فروپاشی زندگی مشترک و مرگ پسرش از درون خرد شده است.
سرزمین شادی/ Joyland
سال انتشار: 2013
کارگردان ایدهآل: سارا پالی
بازیگر مرد ایدهآل: لوگن لِرمن در نقش دِوین جونز
این قصهی روحی از اواسط دههی 1970، داستان تماشاگرپسند و شادیبخشی است که در یک پارک سرگرمی کاملاً سینمایی میگذرد. بیتردید گروه تولید سرزمین ماجرا/ Adventureland میتواند اقتباس خیلی خوبی را رقم بزند اما جالبتر خواهد شد اگر از کارگردان جسورتری مانند سارا پالی برای این اقتباس استفاده شود. مستند هیجانانگیز او با عنوان داستانهایی که نقل میکنیم ترکیب جالب و تأثیرگذاری از نوستالژی و رمز و راز بود. برای نقش اصلی هم لوگن لرمن عالی به نظر میرسد که پیش از این در داستانهای بلوغ خاطرهانگیزی مانند مزایای جلوی چشم نبودن/ The Perks of Being a Wallflower و خشم/ Indignation خودی نشان داده است و با این نقش میتواند یکی از بزرگترین موفقیتهای کارنامهاش را تجربه کند.
«میدانم چی لازم داری» از مجموعهی «شیفت شب»/ “I Know What You Need,” from “Night Shift”
سال انتشار: 1978
کارگردان ایدهآل: ژانمارک وله
بازیگر زن ایدهآل: شِیلین وودلی در نقش الیزابت روگن
این داستان کوتاه که در آن یک زن جوان، جذب مردی میشود که با استفاده از طلسم او را به کنترل خود درمیآورد، بهسادگی میتواند به یک فیلم بلند تریلر تبدیل شود. از آنجایی که مجموعهی تلویزیونی کوتاه دروغهای کوچک بزرگ به پایان رسیده است، میتوان دوباره ژانمارک وله کارگردان و شیلین وودلی را برای همکاری تازهای در کنار هم قرار داد. وله با این مجموعه ثابت کرد که مهارت خاصی در استفاده از فلاشبکها و خاطرات ناقص دارد؛ عناصری که میتوانند از نظر تماتیک کاملاً برای این اقتباس سینمایی «لازم» باشند. وودلی هم میتواند ترکیب تمامعیاری از آسیبپذیری و قدرت لازم برای تجسم شخصیت اصلی این داستان را به نمایش بگذارد. اگر پا را فراتر بگذاریم میتوانیم دانلد گلاور را هم برای بازی در نقش اد هامنر جونیور انتخاب کرد تا به زوج اصلی قابل توجهی برسیم.
«سگِ دوربینِ سان» از مجموعهی «چهار بعد از نیمهشب»/ “The Sun Dog,” from “Four Past Midnight”
سال انتشار: 1990
کارگردان ایدهآل: جولیا داکورنا
بازیگر مرد ایدهآل: دنیل کالویونا در نقش کوین دِلِوِن
این داستان کوتاه درباره کوین دلون است که برای پانزدهمین جشن تولدش یک دوربین پولاروید مدل سان 660 میگیرد و خیلی زود متوجه میشود که تنها عکسهای دوربین از یک سگ سیاه شکاری است که با هر عکس به دوربین و عکاس نزدیکتر میشود! برای چنین پروژه و اقتباسی بهترین گزینه برای کارگردانی میتواند جولیا داکورنا باشد که فیلمی مانند خام/ Raw را در کارنامه دارد و با جهانهای عجیبوغریب آشناست. اگر سنوسال بیشتری برای شخصیت اصلی داستان در نظر گرفته شود، میتوان از دنیل کالویونا برای نقش اصلی استفاده کرد و از گیشهای موفق اطمینان حاصل کرد.